عاشق خدا
#حکایت
جوینی در احسن القصص
حکایت می کند:
یک بیسواد ایرانی یا یمنی آمد
خدمت رسول الله …
گفت من تازه مسلمانم
ولی عاشق خدا هستم
به من دعای خیلی ساده و کوتاه یاد بده
که هر وقت دلتنگش شدم آن را بخوانم
و لذت ببرم !
فرمود:
بگو “انت ربی و انا عبدک"
همین دعا و مناجات تو باشد!
مرد خوشحال به وطنش برگشت
وچند سال با این دعا حال خوشی داشت
تا اینکه دوباره توفیق پیدا کرد حج
مشرف شده و خدمت رسول الله رسید!
گفت: حبیب خدا ، عجب دعایی یادم دادی ، خیلی کیف کردم!!
پیامبر فرمود ، بخوان ببینم!!
مرد بیسواد که عربی را خوب نمیدانست دعا را بعکس خواند
گفت: “انت عبدی و …"
تا آمد ادامه اش را بگوید که ” انا ربک"!
حضرت جلوی دهان او را گرفتند
و گفتند ، اشتباه خواندی ،
این کلمه کفر است!
مرد خیلی خیلی ناراحت شد و گفت:
ای رسول خدا!! من چگونه توبه کنم؟
آیا راهی هست؟؟
همانجا جبرئیل بر پیامبر نازل شد گفت: خداوند می فرماید ؛
بنده عزیزم را ناراحت نکن!
تو به کلام اشتباهش نگاه میکنی
و من به حال خوشش!!
مازبان را ننگریم وقال را
ما درون را بنگریم وحال را