لَا تَجِدُ قَوْمًا يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ يُوَادُّونَ مَنْ حَادَّ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَلَوْ كَانُوا آبَاءَهُمْ أَوْ أَبْنَاءَهُمْ أَوْ إِخْوَانَهُمْ أَوْ عَشِيرَتَهُمْ ۚ أُولَٰئِكَ كَتَبَ فِي قُلُوبِهِمُ الْإِيمَانَ وَأَيَّدَهُمْ بِرُوحٍ مِنْهُ ۖ وَيُدْخِلُهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا ۚ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَرَضُوا عَنْهُ ۚ أُولَٰئِكَ حِزْبُ اللَّهِ ۚ أَلَا إِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْمُفْلِحُونَ
هرگز مردمی را که ایمان به خدا و روز قیامت آوردهاند چنین نخواهی یافت که دوستی با دشمنان خدا و رسول او کنند هر چند آن دشمنان پدران یا فرزندان یا برادران یا خویشان آنها باشند. این مردم پایدارند که خدا بر دلهاشان (نور) ایمان نگاشته و به روح (قدسی) خود آنها را مؤید و منصور گردانیده و آنها را به بهشتی داخل کند که نهرها زیر درختانش جاری است و جاودان در آنجا متنعّمند، خدا از آنها خشنود و آنها هم از خدا خشنودند، اینان به حقیقت حزب خدا هستند، الا (ای اهل ایمان) بدانید که حزب خدا رستگاران عالمند.22
1- يك دل، دو دوستى بر نمىدارد. دوستى خداوند با دوستى دشمنان دين خدا قابل جمع نيست.
2- عيبها را از ريشه برطرف كنيد. مودت دشمنان خدا انسان را به گرايشهاى فكرى، عملى و اخلاقى به سوى آنان وادار مىكند، لذا بايد ريشهى آن را خشكاند. لا تَجِدُ … يُوادُّونَ مَنْ حَادَّ اللَّهَ
3- در اسلام، روابط و علاقهها بايد در شعاع رضاى خداوند باشد. «لا تَجِدُ قَوْماً يُؤْمِنُونَ»
4- روابط خانوادگى و خويشاوندى نيز خط قرمز و مرز دارند. وَ لَوْ كانُوا آباءَهُمْ …
5- خداوند به خاطر قطع رابطه با چهار گروه از خويشان اگر معاند باشند، (پدر، پسر، برادر و فاميل)، چهار نمونه از لطف خود را بيان كرده است: ايمان، امداد، بهشت و رضوان. «الْإِيمانَ، أَيَّدَهُمْ، جَنَّاتٍ، رَضِيَ اللَّهُ»
6- ارزش ايمان به ثبات آن است وگرنه ايمانهاى مقطعى، موسمى و عاريهاى «1» بسيار است. «كَتَبَ فِي قُلُوبِهِمُ الْإِيمانَ»
7- اول ايمان پايدار، بعد امداد و دريافت. كَتَبَ فِي قُلُوبِهِمُ الْإِيمانَ … أَيَّدَهُمْ …
8- دين تنها يك رابطه قلبى و فردى ميان انسان و خدا نيست، بلكه تعيين كننده روابط اجتماعى است. لَوْ كانُوا آباءَهُمْ …
9- پاداشها منحصر به آخرت نيست، بلكه تثبيت ايمان و امداد الهى، از پاداشهاى الهى در همين دنياست. كَتَبَ فِي قُلُوبِهِمُ … أَيَّدَهُمْ
10- حزب اللّه، با دشمن خدا دوست نمىشود. لا تَجِدُ قَوْماً … يُوادُّونَ مَنْ حَادَّ اللَّهَ …
أُولئِكَ حِزْبُ اللَّهِ
11- حزب اللّه، نژاد و زبان و منطقه خاص ندارد، بلكه هر مؤمن مقاوم و استوار، جزو حزب اللّه است. لا تَجِدُ قَوْماً يُؤْمِنُونَ … يُوادُّونَ مَنْ حَادَّ اللَّهَ … أُولئِكَ حِزْبُ اللَّهِ
«1». انعام، 98
12- پيروزى و غلبهاى ارزش دارد كه همراه با رستگارى و رسيدن به هدف باشد.
در جاى ديگر مىفرمايد: «ألا فَإِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْغالِبُونَ» «1» و در اينجا مىفرمايد:
«أَلا إِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْمُفْلِحُونَ»
13- تداوم نعمت، خود يكى از نعمتهاى بهشتى است. «خالِدِينَ فِيها»
14- اين كه ما از خدا راضى باشيم يك طرف قضيه است، مهم رضايت خدا از ماست. «رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ»
15- در قيامت نعمتها دو گونه است: مادّى جَنَّاتٍ … و معنوى. رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ … (چنانكه در جاى ديگر مىفرمايد: «وَ رِضْوانٌ مِنَ اللَّهِ أَكْبَرُ» «2»)