چند کلام از شهدا
شهید: حمید الله یاری
آری، خدا حافظ ای شبهای تار . که من اینک به روز روشن قدم می نهم. ای روزگار: خدا حافظ. من دیگر بازیچه دست تو نمی شوم زیرا قدم به میدانی نهاده ام که مردانش، خود نگارنده تاریخ هستند ….
شهید :محمد سبزی
خدایا: من شمعم، می سوزم تا راه را روشن کنم، تنها از تو می خواهم که وجود مرا تباه نکنی و اجازه دهی تا آخر بسوزم و خاکستری از وجودم باقی بماند ….
شهید: ابن یامین جهاندار
خدا یا چه بگویم از آن بسیجی کم سن و سال با این که خاک سر و رویش را پوشانده و خستگی و بی خوابی در چهره اش نمایان می باشد، می بینی در حال عبادت است و از خدا می خواهد که این کارها را به درگاه خودش قبول کند و در همین حال به ندای خداوند خود لبیک گفته و توسط از خدا بی خبران عراقی به شهادت می رسد .
شهید: حسن خاکسار
آنان که رفتند کار حسینی کردند و آنان که ماندند باید کاری زینبی بکنند وگرنه یزیدیند .
: شهید:ناصر دشتی پور
اضطراب و نگرانی از آینده و تاثر و افسوس بر گذشته از جمله موانعی هستند که اگر در روح کسی نفوذ نماید عزم و تصمیمش را در هم می شکند و او را خود باخته و مرعوب می سازد. الهام گیری از انبیا در زندگی موجب از بین رفتنی کنواختی در زندگی است.
شهید: سید منصور بیاتیان
اگر کشته شدم مرا غسل ندهید، چون ننگ است کسی که معلمش، حسین (علیه السلام) را غسل نداده اند خودش را غسل دهند. مادرم به تو گفته بودم که عاشق خدا هستم و اینک آمده ام تا در صحرای کربلای ایران، در کنار کاروان حسین زمان، خمینی بت شکن کاروانی از خون بسازم .
شهید :مهدی شریعتی
شما ای ملت قهرمان و ای ملت امام تذکر که هر مکتبی و هر امتحانی و آزمایشی نهایتاً کارنامه ای دارد و معیارهایی که صادق از کاذب بشناسد و مکتب ما مسلمین نیز چنین است. مکتبمان اسلام عزیز و دروسش دروس هدایت و هدفش تحقیق به اهداف الهی است. اما امتحان بسی مشکل است و جهاد با نفس و قتال با کفر و نفاق است.