دل نوشته یک دختر چادری
چادر من … ای دوست و همراه همیشگی من… میدانی که چقدر در نظر من و خدا
ارزشمندی و در نظر تعدادی ، چقدر کم ارزش و بی مقدار ؟ ای چادر من … میدانی که
با وجود تو چقدر احساس امنیت و آرامش میکنم ؟ میدانی که خداوند تو را به من هدیه
داده ؟ میدانی که برای من نعمتی هستی بسیار ارزشمند ؟ میدانی که بعد از خدا ، تو حافظ
من در مقابل بسیاری از آسیب ها هستی ؟ اما چادر من… چشمانت را ببند. گوش هایت را
بگیر. نبین ونشنو. اگر شنیدی ، باور نکن. بگذار بگویند. من میشنوم. من تحمل میکنم.
نمیخواهم در قیامت پیش خدایم گله و شکایت کنی .نمیخواهم به خدایم بگویی که بد نگاهت
کردند. نمیخواهم بگویی که بد جلوه ات داده اند. تو با من هستی و من با تو و خدا با هردویمان
.ای چادر من … نبین و نشنو که بعضی ها درباره ات چه میگویند. نبین و نشنو که میگویند
هرکه تو را دارد ، عقب مانده است و هرکه تو را دارد فرهنگش پایین است . ای چادر من…
نگاه ها را من تحمل میکنم . حر ف ها را من میشنوم . ومن صبر میکنم و منتظر وعده ی
خدایم می مانم. ای چادر من… تو برای من همانند بال هایی هستی برای پرواز ، برای
پرواز به سوی خدایم ” الله ” .اما تو هیچگاه مانعم نبودی و مانعی هم برایم ایجاد نکردی ،
تنها در مواقعی مانعم بودی که میدانستی حرمت تو و صاحبت شکسته میشود.و خوشحالم که
چنین مانعی دارم. ای چادر من… ای دوست همیشگی من… با وجود گرمای طاقت فرسای
تابستان هم ، تو همراهم باش . با وجود تو و یاد خدا و یاد وعده اش ، نسیم بهشت ، طاقتم
میدهد.ای چادر من… تو رابط میان من و خدایم هستی و تو اولین گام برای آشنا کردن من و
خدایم بودی. من به داشتن دوستی چون تو افتخار میکنم. ای دوست من… همیشه و همه جا
…همراهم باش. فقط نبین و نشنو