گذری بر سیره شهید حامد جوانی
بےراه نبود ڪه حامد بین مجروحین ایرانی معروف شده بود به ” شہیــد ابوالفضلے “
جلوے چشم امیر تمام روضه های ابوالفضلی ڪه شنیده بود و تمام نوحہ هایی ڪه خوانده بود مجسم شدند .
حامد سر تا پا زخم بود
بےدست و بےچشم هایش با سرے مجروح و جسمے سرتا پا زخمیِ تیر و ترڪش …
یادش افتاد حامد همیشۀ خدا عاشق روضۀ ابوالفضل بود .
یادش افتاد حامد همیشه مےگفت :
من اگر روزی ریش سفید هیئت شوم ، همۀ نوحه خوان ها رو مےگویم فقط روضۀ ابالفضل بخوانند …
پاسدارے ڪه حامد را از معرڪه برگردانده بود آنجا بود .
دست کرد توے پیراهن نظامےاش و یڪ دفترچہ داد به امیر گفت :
این روز عملیات توے جیب حامد بود .
دفترچہ یادداشتی ڪه توے یڪی از برگه هایش عکس رزمنده اے نقاشے شده بود ڪه روے زمین افتاده با دست هاے قَلَم شده و سر تا پا زخمے …
” شہید مدافع حــرم حامد جوانے “
از کتاب : شبیہ خودش
نویسنده : حسین شرفخــانلو