کاش مادر می دانست
نمیدانست وقتی دارد پشت سرت آب میریزد
آخرین بار است
نمیدانست وقتی برگشتی و نگاهش کردی آخرین بار بود
اگر میدانست آنقدر به تماشایت مینشست که او را هم با خود بیری
مادر نمیدانست سفارشاتت به ما برای چیست
مادر نمیدانست نگاه نگرانت از گوشه چشمانت به ما برای چیست
مادر نمیدانست چرا در حال رفتن برگشتی و نگاهش کردی
مادر نمیدانست خداحافظی بی برگشت چیست
مادر نمیدانست…
اما حال خوب میداند
خوب میداند تنهایی چیست
خوب میداند دلتنگی چیست
خوب میداند استخوان ندیده چیست
خوب میداند تشیع بی جنازه چیست
حال خوب از بر است پدر بودن را
آن روزها فقط شنیده بود
اما حال با تمام وجودش لمسش کرده
کاش مادر میدانست …