مرگ نزدیک است
#تولیدی_به_قلم_خودم
رفتم بالای چهار پایه داشتم شیشه رو میشستم
بالای پنجره یه سیم برق بود مامانم گفت دختره مواظب خودت باش
گفتم مادر این سیم برق نداره
گفت نه برق داره مواظب باش
ولی توجه نکردم
شیلنگ رو گرفیم داشتم می شستم و آستینم بالابود
در یک لحظه دستم خورد به برق
و تمام بدنم داغ شد
داد زدم و پریدم پایین ولی خدا را شکر چیزیم نشد
برق من رو گرفت
تمام صورتم سفید شده بود الان 2 روزه که دستم بی حس شده ولی خدا را شکر چیزیم نشد
اون شب داشتم فکر می کردم اگه من مرده بودم
دیگه عیدی در کار نبود
واقعا خدا به من عمری دوباره به من داد
همیشه یادمون باشه مرگ از رگ گردن هم به ما نزدیک تر است