مردان میدان
💠پس سپاهیان به فرمان خدا، پناهگاه استوار رعیّت، و زینت و وقار زمامداران، شکوه دین، و راههاى تحقّق امنیّت کشورند. امور مردم جز با سپاهیان استوار نگردد.
📙نامه 53 نهج البلاغه حضرت امیرالمومنین علیه السلام
💠پس سپاهیان به فرمان خدا، پناهگاه استوار رعیّت، و زینت و وقار زمامداران، شکوه دین، و راههاى تحقّق امنیّت کشورند. امور مردم جز با سپاهیان استوار نگردد.
📙نامه 53 نهج البلاغه حضرت امیرالمومنین علیه السلام
به یاد کاپشن صورتی
#وعده_صادق
?صدای پای کاروان کربلا نزدیک است؛ امسال را کجا روضه خواهی رفت حاجی؟!
? حاج محمود میگفت این نوحه را خیلی دوست داشتی: «خونه خراب شدم | از غصه آب شدم | شرمنده تو وو روی رباب شدم». کاش روضهخوان امسالت، عباس نباشد!?
?شهر را سیاهی میزنند. حسینیهات را هم. کتیبهها همه دم گرفتهاند: «سقای حرم؛ میر و علمدار نیامد». بیچاره لشکر دلهای ما که علمدارش ارباً اربا برگشت.
???
#حاج_قاسم_سلیمانی
#محرم
#سردار_دلها
3سردار ندار قاسم سلیمانی چه داشت که دیگران نداشتند؟ چطور او بی جلوه گری محبوب دل میلیون ها نفر بود؟ پاسخ در نداشته های اوست. در روزگار بدعهد ما، سلیمانی فساد نداشت. سلیمانی جاه طلبی نداشت. سلیمانی چاپلوسی نداشت. سلیمانی نخوت و تکبر نداشت. سلیمانی مکان نداشت. سلیمانی هیچ بهره ای از دنیای فانی نداشت. سلیمانی ریاکاری نداشت که اگر داشت دختر بی حجاب و باحجاب را هر دو دختران این سرزمین نمی دید. سلیمانی زمینی نبود که آسمانی شد؛ زبون نبود، رشید بود. او نمود کشوری 5000 ساله، تمدنی 2500 ساله و مظلومیتی 1400 ساله بود. در دوران نامردی، سلیمانی «مرد» زیست و «مرد» رفت. اگر سیاسی های کشور یک «مرد» چون او داشتند تا این حد اسیر تفرقه نبودند. سردار «سرباز میهن» ماند و «سرباز میهن» رفت. اگر «سربازی» چون او در جمع اقتصادی های ایرانی بود اوضاع به سامان تر از این بود که امروز هست. بیاموزیم از او چگونه زیستن را و چگونه رفتن را.
#شهادت مظلومانه عزیزان سرو قامت #پاسدار که به دست #منافقین کور دل به ردای بلند و فوز عظیم شهادت نایل آمدند و به اعلای درجه علیین مفتخر گشتند را به محضر مبارک حضرت #ولی #عصر(عج) ارواحنا له الفداء، فرمانده معظم کل قوا امام #خامنهای (مدظلهالعالی)، همسنگران
و خانوادههایشان تبریک و تسلیت عرض نموده و از خداوند متعال صبر و اجر جزیل برای خانواده بازماندگان و شفای عاجل برای مصدومین و جانبازان این حادثه جانسوز مسئلت داریم
همیشه باید دائم الوضو باشیم …
اکثر مواقع وضو داشت و همیشه معتقد بود که انسان می بایست دائم الوضو باشد.
به نقل یکی از همکاران شهید؛ روزی که علی حسن شهید شد در حال گشت زنی بودیم که گفت: بزن کنار می خوام وضو بگیرم.
همیشه دو قوطی آب در ماشین بود، یکی برای خوردن و دیگری برای وضو گرفتن.
پس از اینکه وضو گرفتن در درگیری با قاچاقچیان موادمخدر با اصابت گلوله به درجه رفیع شهادت نائل گردید.
?شهید علی حسن بخردان?
رئیس پلیس مبارزه با موادمخدر بستک هرمزگان چهاردهم بهمن 94 در درگیری با قاچاقچیان موادمخدر به شهادت رسید.
2 میلیون ایرانی و 20 میلیون از سراسر جهان، 80 کیلومتر پیاده روی تو یکی از ناامن ترین کشورهای جهان، این امنیت شد حاصل غیرت با شرف ترین مردان جهان
یعنی.مدافعان.حرم
برشی از کتاب #سربلند
شرح زندگی #شهید_محسن_حججی
?شبی که #محسن میخواست برود از چهره اش فهمیدم که دیگر برگشتنی نیست. من این چهره ها را توی جبهه #شبهای_عملیات زیاد دیده بودم.
?قیافه هایی که می دانستی #آخرین بار است نگاهشان میکنی. خداحافظی? آخر محسن هم آب پاکی را روی دست ما ریخت. زیاد بغلش نکردم. وقتی #پایم را بوسید سریع جدایش کردم.
فاصله را حفظ کردم.
همه برای بدرقه اش رفتند ترمینال؛ولی من نرفتم وقتی زنگ میزد باهاش حرف نمیزدم. وقتی هم #اسیر شد دعانکردم که برگردد.
توی باجه #بانک بودم که پدرخانمش زنگ زد گفتم توی بانکم. طاقت نیاورد. آمد پیشم و گفت:این بچه رو گرفتن
از #سپاه آمدند خانهمان. گفتند:چون عکسش رو پخش کردهن احتمال #مبادله هست. گفتم:خودتون رو خرج نکنید. ما راضی نیستیم?.
?می دانستم محسن آمدنی نیست. #سرباز نبود که بالاجبار ببرندش. کسی که دنیـ?ـا را دوست ندارد نمیتوانی به زور نگهش داری. دعاکردم #شهید شود.
?مادر و خواهرهایش بیقراری میکردند. همان شب خبر #شهادتش آمد. وقتی گفتند پیکرش قرار است بیاید رفتیم #تهران. من و خانم و پدرخانمش. #پنجشنبه بود.
?منتظر بودیم. گفتند که امروز نمی آید. امشب توی #سوریه برایش مراسم میگیرند. گفتم:اگه میشه #ما رو ببرید سوریه حتی اگه شده با هواپیمای باربری.قبول کردند.وقتی رفتیم خبری ازش نبود. فهمیدیم برای اینکه دل ما نشکند? اینطور گفتهاند.
?گفتند باید آزمایش #دیانای انجام بدهیم. شاید تکههایی که به ما تحویل دادهاند مال یک بدن نباشد و #دروغ گفته باشند.بعد از آن هم چندبار شایعه شد که آورندش؛ ولی حاج قاسم #سلیمانی گفته بود به کسی اعتماد نکنید ?تا خودم زنگ بزنم.
?حاجقاسم زنگ زد و گفت:وقت آمدنه. چی صلاح میدونید❓گفتم:اگه میشه ببریمش #مشهد برای طواف. چون اذن شهادتش? رو از #امامرضا گرفته.
?مشهد که رفتیم قضیه لو رفت و مراسم باشکوهی? برایش گرفتند. روز بعد در حسینیه امام خمینی #آقا به تابوتش #بوسه_زد و بعد هم آن تشییعهای باشکوه.میدانستم محسن #شهید میشود؛ اما این اتفاقات را پیش بینی نمیکردم.
?فیلم اسارتش? را که دیدم توقع نداشتم #محسن آنطوری ظاهر بشود. اگرچه محسن خودش نبود. داشت از جایی هدایت میشد. هدفی داشت و داشت میرفت #سمتش. حتی به اطرافش نگاه نمیکرد. هیچوقت برای شهادتش حسرت نخوردم فقط حسرت این را خوردم که چرا نشناختمش? و خوبی هایش را بعد از #شهادتش از این و آن شنیدم.
(به روایت پدر)
#شهید_محسن_حججی
قصه نسلی که مدافع انقلاب خمینی (ره) شد …
راه امام را تا پای جان ادامه می دهیم