مامان جون دستم اوخ شده
زیرچشمی نگاهش می کنید ، این طرف و آن طرف می دود ، لحظه ای می ایستد و دوباره دویدن را ادامه می دهد ، غرق در دنیای شگفت انگیز خودش است از هر اکتشافی لذت می برد. ناگهان تعادلش به هم خورده به زمین می افتد. لحظه ای سکوت می کند ، نگاهش در جستجوی شماست، به محض اینکه شما را یافت و نگاهش به نگاه شما تلاقی کرد با کوچک ترین واکنش شما، محل صدمه دیده را نشان می دهد و گریه را آغاز می کند. گریه ای طولانی و بس دردناک.
در موقع زمین خوردن کودک حد امکان عکس العمل خود را کنترل کرده و آرام باشید و در حد نیازش به او کمک کنید ، بگذارید خودش از زمین بلند شود و یا صندلی افتاده را کنار بزند.
این تجربه را بارها و بارها داشته و یا در سایر کودکان مشاهده کرده اید، بچه ها زمین خورده اند ، یا سرشان به میز خورده یا انگشت شان روی در باطری ماشین کوچک شان گیر کرده است. غریزه تان به شما می گوید که چیز مهمی نیست، حتی نگاه زیرچشمی شما گواهی است بر این مدعای جای نگرانی نیست. اما به خاطر بسپارید که از همان اولین سال تولد، کودک یاد می گیرد که به عکس العمل شما توجه کند. در واقع بیان ساده احساسات شما، علامتی است که به او اجازه می دهد تا واکنش نشان داده و آن را گسترش دهد. بنابراین چنانچه عکس العمل شما خندیدن و یا اخم کردن و یا فریاد زدن باشد ، کودک نیز به همان صورت نسبت به حادثه عکس العمل نشان می دهد. مگر آنکه واقعاً صدمه دیده باشد.
باید تا حد امکان عکس العمل خود را کنترل کرده و آرام باشید و در حد نیازش به او کمک کنید ، بگذارید خودش از زمین بلند شود و یا صندلی افتاده را کنار بزند.
کودک به مرور یاد خواهد گرفت ، در واقع کشف خواهد کرد که می تواند با کمی غلّو و تغییر رفتار یا به عبارتی دستکاری در رفتار توجه بیشتر شما را جلب کند. او با بزرگ نمایی درد ، طالب همدردی بیشتر است. در چنین مواردی بهتر ین عکس العمل این است که با جدیت به او بگوئید : « اجازه بده دستت را بینم، نه چیزی نشده است ». یا این مساله را که با شوخی و طنز همراه کنید و به او بگوئید : « زمین خودی چی پیدا کردی؟ » یا با توجه به جاندار پنداری کودکان که گمان می کند تمام اشیاء جان دارند ، زمین را دعوا کنید که چرا بچه مرا زمین زدی؟ یا به درِ جعبه بگویید: چرا انگشتِ دستِ پسر یا دخترم را گاز گرفتی؟ کودکان از این بازی خیالی لذت می برند. و بالاخره اغلب بچه ها دوست دارند داستانی را از کودک مشابه خود بشنوند زیرا از همدردی و همنوائی لذت می برند. به فرزندتان بگویید: « حالا بیا قصه ی بچه ای را گوش کن که زمین خورده بود یا می خواهی داستان زمین خوردن را بگویم».
گریه شدیدش تبدیل به هق هق می شود. او را آرام در آغوش بگیرید ، گرمای وجودتان درمان هر دردی است. « مادر من به نگاه نگران تر و گرمای وجودت نیاز دارم. عشقت را از من دریغ مکن. حتی وقتی که سال تولدم به من می گوید که دیگر کودک نیستم