فلسفه اسپند دود کردن
در میان سنت هایی که ما ایرانیان به آن باور داریم، اسپند دود کردن یکی از سنت هایی است که برای دفع چشم زخم و بلا و دور کردن آسیب از فرد جایگاه خاصی در فرهنگ ما دارد؛ این باور از کجا نشات گرفته و در واقع تاریخچه و ریشه آن از کجاست؟
سپند دود کردن یکی از آدابی است که در میان آداب و رسوم ما دیده می شود. ریشه این باور را نمی توان به طور دقیق عنوان کرد اما جزو خرده فرهنگ ها بوده که در دوره ای احیا شده است هر چند برخی پیدایش این سنت را به قومی از عرب یا قومی از ایرانیان نسبت می دهند. لذا اطلاع دقیقی در این مورد وجود ندارد.
فارغ از ریشه این سنت، تا چه اندازه اسپند دود کردن می تواند در جلوگیری از وقوع بلا و چشم زخم موثر باشد؟
آیا اساسا این سنت ریشه دینی نیز دارد یا تنها باوری عامیانه است؟
ببینید دود کردن اسپند یک نوع تشریفات و رسومی است که میان ما متداول است اما این گونه نیست که ریشه دینی داشته باشد و در متون روایی و دینی این امر برای رفع چشم زخم و هر گونه صدمه ای توصیه شده باشد.
هر چند دین آداب و مراسمی که با عقل و شرع منافات نداشته باشد را رد نمی کند و حتی برای برخی از آنها توصیه هایی نیز دارد مانند رسم دید و بازدید و مراسمی که ایرانیان برای عید نوروز و باستانی خود دارند و ما توصیه هایی در دین برای قرائت دعا در این روزها داریم. بنابراین اسفند دود کردن به خودی خود و برای مثلا خوشبو کردن منزل و محیط یا از بین بردن میکروب ها که این یکی از خواص اسنپد دود کردن است از نظر دین ایرادی ندارد اما آنجا که این عمل برای دفع بلا و چشم زخم و جلوگیری از حوادث به حساب آید، اینجا دین بر آن مُهر تایید نمی گذارد.
در واقع دین بر امری که با عقل ناسازگار است، صحه نمی گذارد.
با این توصیف اسپند دود کردن نمی تواند دفع بلا از فرد داشته باشد خلاف باور رایج آیا جایگزینی در دین برای این امر توصیه شده است به عبارت دیگر آیا می توان فعلی را به جای آورد که هم دفع بلا کند و هم ریشه دینی داشته باشد؟
بله درست است؛ دین برای دفع بلا از افراد، توصیه به صدقه دادن و دعا خواندن می کند. ببینید هیچ امری برای دفع بلا بهتر از صدقه دادن نیست و این مساله تقریر علمی دارد و اگر دین هم به آن توصیه نمی کرد، عقل و عرف و اخلاق و جامعه به درستی آن اذعان داشتند چرا که وقتی شما به فردی کمک می کنید، او خوشحال شده و برای شما دعا می کند لذا انرژی ها مثبت به سوی ما روانه می شود و این بر زندگی تاثیر مستقیم می گذارد یا دعا کردن نیز همین طور.
در واقع باید در پی امری بود که با عقل و شرع سازگار است و واقعا تاثیرگذار. بنابراین اگر این عمل را عنصری قدسی و متافیزیکی بدانیم که دین به آن سفارش کرده، این امری مردود است.
البته برخی افراد واقعا باور دارند که این عمل یعنی دود کردن اسپند می تواند از آنها رفع بلا کند چرا که انسان ها بر این باورند به هر چه ایمان و اعتقاد داشته باشند، همان می شود لذا فردی که مثلا برای خود اسپند دود می کند، معتقد است امروز برای او اتفاق ناگواری نخواهد افتاد.
خداوند به ما نیرو وحی درونی به نام عقل داده است که به وسیله آن می توان امور را تمیز داد. در حقیقت هر گاه ما با امری روبه رو شدیم، باید آن را با چندین خط کش مورد بازنگری قرار دهیم در واقع دین به ما سفارش می کند زندگی خود را از مسیر عقلانی پیش بریم.
اما در خصوص این مطلب به هیچ وجه این مساله مبنای عقلی ندارد و در واقع شرطی شدن انسان را می رساند. ببینید وقتی انسان به چیزی اعتقاد داشته باشد، در برابر آن تسلیم می شود و کرنش نشان می دهد و شرایط خود را بر آن تطبیق می دهد و به خود تلقین می کند که شرایط طبق همان باور او به پیش می رود.
لذا عوامل دیگری بر این موضوع تاثیر می گذارند و فرد گمان می کند مثلا دود کردن اسفند موجب شده تا او چشم نخورد! اما در حقیقت دانه اسفند یک پدیده خنثی است که نه عقلی دارد و نه شعوری و نه حرکتی و نه ارتباطی و دخل و تصرفی تا بتواند امری را مهار کند.
به طور کلی باور به چنین رویکردها و سنت هایی که منشا عقلی و دینی ندارند، چه تاثیری می تواند بر سبک زندگی داشته باشد؟
مهم ترین مساله ای که با تکرار این اعمال پدید می آید، باور به پدیده های غیر واقعی است که این پرتگاه خرافه است. از سوی دیگر این دست باورها موجب می شود انسان پس از گذشت مدتی، در برابر پدیده های عقلی موضع گیری کند و مثلا وقتی فردی از راه عقلی بخواهد باطل بودن امری را برای او اثبات کند، بگوید من با عقل کاری ندارم و خود این مساله را تجربه کرده ام و درستی آن به من ثابت شده است!
این در حالی است که از پیامبر (ص) روایت داریم اول ما خلق الله، العقل؛ یعنی اولین چیزی که خدا خلق کرد عقل بود نه فرشته ها و زمین و آسمان و …. لذا اسلام به شدت مخالف خرافه گرایی(خرافه یعنی اعتقاد به امری غیر واقعی) است ضمن آن که به عملی که جزو تشریفات و آداب و رسوم است اما صدمه ای به عقل و شرع وارد نمی کند، مخالف نیست.
ما در منظومه فکری خود هم بعد معرفت شناختی داریم هم بعد شریعت؛ یعنی متشرع هستیم و شرع برای امورات زندگی ما برنامه چیده که فقه متکفل بیان و تشریح آن است.
لذا هیچ دین موحدی توصیه نکرده که انسان از مسیر عادی خود خارج شود و اعمالی به جا آورد که عقل بر آن صحه نمی گذارد.
منبع: آسمونی
ممنونم مفیدبودخواهرم