فاطمیه
#حضرت_فاطمه_زهرا_سلام_الله_علیها
وقتی که زهرا در میان کوچه افتاد
حس کرد حیدر داغ بی لشکر شدن را
با کینه در می زد به خود می گفت باید
از او بگیرم لذت مادر شدن را
آن روز آتش شرمسار چادرت بود
آن روز میخ در برایت گریه می کرد
وقت قنوتت دست تو بالا نمی رفت
افلاک با هر ربنایت گریه می کرد
وقتی علی را سوی مسجد می کشاندند
جبریل آنجا پا به پایت گریه می کرد