فاجعه منا
در سکوتی که عطر خلوت داشت، ناگهان ازدحام شد روزی
جای باران گرفت طوفان و، عمر گُلها تمام شد روزی
حرمت از شاخه ها جدا افتاد، در، ابابیل با خدا افتاد
یاد اصحاب فیل افتادم، کعبه بی احترام شد روزی
جهل دستش به دست شیطان داد، كم كم آمد به مکر میدان داد
گفت شیطان مواظبت هستم، سنگها در نیام شد روزی
عاشقان یک نفس کم آوردند، یک نفس در قفس کم آوردند
بال پرواز بال آزادی، زخمی تیر و دام شد روزی
لاتها سینه را خراشیدند از دوباره هبل تراشیدند
با به خون خفتن مسلمانان، لات دنیا به کام شد روزی
ذبح کردند جای اسماعیل، عشق را در منای اسماعیل
در منا شد قیامتی بر پا، عید قربان حرام شد روزی
بوسه، نارس به روی لبها ماند، جای می در سبوی لبها ماند
جای ذکر سلام، هر عاشق قسمتش والسلام شد روزی