شفای درد بی درمان
#ابوفاضل_دخیلک
شفای درد بی درمان اباالفضل
دل آواره را سامان اباالفضل
به دشت کربلا از عشق جانان
امیر شسته دست از جان اباالفضل
به محراب عبادت زار و لرزان
به جنگ شیر نر غران اباالفضل
بیا در علقمه بنگر وفا را
لب آب و لب عطشان اباالفضل
گذشت از پیکر و چشم و سر و دست
که نگذشت از سر پیمان اباالفضل
نشسته فاطمه گریان کنارش
به حال فاطمه گریان اباالفضل