شعر شب قدر
لطف تو یارب! ازل است و ابد
این منم و این گنه بیعدد
روی سیه، بار خطا، فعل بد
نمیزنی به سینهام دست رد یا واحد یا احد یا صمد
تشنـه لبم آب حیاتم بده
غرق گنـاهم حسناتم بده
از کرم خویش نجاتم بده
اگرچه باشدگنهم بیعدد یا واحد یا احد یا صمد
بنده ولی بنـده شرمندهام
رو سیه و زار و سرافکندهام
باز به سوی تو پناهندهام
ای همه عفو تو فراترزحد یا واحد یا احد یا صمد
آمدهام تا کـه قبولم کنی
وصل به اولاد رسولم کنی
سائل زهرای بتولم کنی
جزکرمت هیچ ندارم سند یا واحد یا احد یا صمد
مرا به قرآن پیمبر ببخش
به اشک صدیقه اطهر ببخش
به آخرین نماز حیدر ببخش
که بوده ذکرم همه حیدرمدد یا واحد یا احد یا صمد
عبـد فراریام که برگشتهام
غرق به خوناب جگر گشتهام
ببین به کار خویش سرگشتهام
آخر کارم به کجا میرسد؟ یا واحد یا احد یا صمد
من که گنهکارترم از همه
ز آخر کار خود کنم واهمه
به پهلوی شکسته فاطمه
ببخش ورنـه آبرویم رود یا واحد یا احد یا صمد