از آتش بس تا کربلا شدن
از آتش_بس
تا #ڪربلا شدن خانطومان
مے گفتند:
زندگی تڪرار #تاریخ است
نمے دانستم کربلا هم تڪرار شدنے است…
#کربلای_خان_طومان
ساعت حوالی پرواز..
به وقت #عروج
به وقت #عشق
از آتش_بس
تا #ڪربلا شدن خانطومان
مے گفتند:
زندگی تڪرار #تاریخ است
نمے دانستم کربلا هم تڪرار شدنے است…
#کربلای_خان_طومان
ساعت حوالی پرواز..
به وقت #عروج
به وقت #عشق
#تک_تیرانداز_افسانهای
#گردان_تکنفره
#شهیدان_را_شهیدان_میشناسند
ماجرای شهید زرین را شهید خرازی اینگونہ نقل ڪرده است: “من خودم بعد از عملیات طریق القدس نزدیڪ ایشان بودم، با یڪ بشاشیت و روحیہ خیلی بالایی ایشان داشت ڪارش را انجام میداد…
من دیدم ڪه عراقیها را ایشان هدفشان میگرفت و آنها بہ زمین میخوردند. در این موقع بود ڪه جایی ڪه او شلیڪ میڪرد توسط عراقیها ڪشف شد و یڪ تیر رها شد. ڪنار زرین ایستاده بودم ڪه این تیر آمد و از ڪنار گوش ایشان رد شد و لالہ گوش زرین را سوراخ ڪرد؛ اما خم بہ ابرو نیاورد و ڪارش را با جدیت بیشتر ادامہ داد …”
شخصیت #شهید_عبدالرسول_زرین ڪه جزو یڪی از اسطوره های ڪشورمان است گمنام مانده است .
بعد از شهادت ایشان رادیو دشمن با شادی اعلام ڪرد شڪارچی خمینی را زدیم …
شهید زرین در عملیات خیبر بہ شهادت رسید…
یاد همہ ی شهدا و شهدای عملیات خیبر را گرامی می داریم …
ماجرای این عکس چیست؟
سمت راست: شهید حجت مقدم
نفر وسط: آقا عطا
سمت چپ: شهید مالک اوزمچلویی
شهادت: 1366/11/1؛ عملیات بیت المقدس 2
اما ماجرای عکس:
زمستان سال شصت وشش عملیاتی به نام بیت المقدس دو در منطقه غرب کشور در کردستان صورت می گیرد در ساعات ابتدایی بامداد اول بهمن طی درگیری هایی در منطقه کوهستانی ماووت عراق و در جنگ روبرو توسط تیر بار عراقی در تاریکی شب این دو شهید بزرگوار به شهادت میرسند همرزمان این شهدا این عزیزان رو زیر برف پنهان می کنند و به عقب برمی گردند اما آقا عطا و چند نفر دیگه می مانند تا حتما دوستانشون رو برگردونن…
روزها به خاطر داشتن دید توسط دشمن حرکتی نداشتن و در تاریکی شب و در اون برف و سرما و کوهستان، شهدا رو روی دوششون حمل میکردن…
سه شبانه روز طول میکشه تا به نیروهای خودی برسند و پیکرها رو تحویل بدن که اونجا این عکس و چند تا عکس دیگه به یادگار می مونه…
✔ روایت زندگی یک شهردار …
?#ﺷﻬﯿﺪﯼ ﮐﻪ 20 #ﺩﻗﯿﻘﻪ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﻣﺮﺍﺳﻢ #ﻋﻘﺪﺵ #ﻋﺎﺯﻡ #ﺟﺒﻬﻪ ﺷد.
?#ﺻﻔﯿﻪ_ﻣﺪﺭﺱ #ﻫﻤﺴﺮ #ﺳﺮﺩﺍﺭ ﺷﻬﯿﺪ ﻣﻬﺪﯼ ﺑﺎﮐﺮﯼ :
ﺗﻘﺮﯾﺒﺎً 20 ﺳﺎﻟﻪ ﺑﻮﺩﻡ، ﺣﺪﻭﺩ 40 ﺭﻭﺯ ﭘﺲ ﺍﺯ ﺷﺮﻭﻉ ﺟﻨﮓ ﺩﺭ 11 ﺁﺑﺎﻥ 59 ﺑﺪﻭﻥ ﻫﯿﭻ ﻣﺮﺍﺳﻤﯽ، ﺗﻨﻬﺎ ﺑﺎ ﯾﮏ ﺣﻠﻘﻪ 800 ﺗﻮﻣﺎﻧﯽ ﺑﻪ ﻋﻘﺪ ﻫﻢﺩﺭﺁﻣﺪﯾﻢ .
ﻣﻬﺪﯼ 20 ﺩﻗﯿﻘﻪ ﭘﺲ ﺍﺯ ﻣﺮﺍﺳﻢ ﻋﺎﺯﻡ ﺟﺒﻬﻪ ﺷﺪ ﻭ ﺗﺎ ﺳﻪ ﻣﺎﻩ ﺩﺭ ﺁﻧﺠﺎﻣﺎﻧﺪ . ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﻣﺪﺕ ﺗﻨﻬﺎ ﯾﮏ ﺗﻤﺎﺱ ﺗﻠﻔﻨﯽ ﺑﺎ ﺍﻭ ﺩﺍﺷﺘﻢ .ﺩﯾﺮ ﺑﻪ ﺩﯾﺮ ﻣﯽ ﺁﻣﺪ . ﺍﻣﺎ ﺗﺎ ﭘﺎﯾﺶ ﺭﺍ ﻣﯽ ﮔﺬﺍﺷﺖ ﺗﻮﯼ ﺧﺎﻧﻪ ﺑﮕﻮﺑﺨﻨﺪﻣﺎﻥ ﺷﺮﻭﻉ ﻣﯿﺸﺪ . ﺧﺎﻧﻪ ﻣﺎﻥ ﮐﻮﭼﮏ ﺑﻮﺩ ﮔﺎﻫﯽ ﺻﺪﺍﯾﻤﺎﻥ ﻣﯿﺮﻓﺖ ﻃﺒﻘﻪ ﯼ ﭘﺎﯾﯿﻦ
ﯾﮏ ﺭﻭﺯ ﻫﻤﺴﺎﯾﻪ ﺑﻬﻢ ﮔﻔﺖ : « ﺑﻪ ﺧﺪﺍ ﺍﯾﻨﻘﺪﺭ ﺩﻟﻢ ﻣﯿﺨﻮﺍﺩ ﯾﮏ ﺭﻭﺯ ﮐﻪ ﺁﻗﺎ ﻣﻬﺪﯼ ﻣﯿﺎﺩ ﺧﻮﻧﻪ ﺩﺭ ﺧﻮﻧﺘوﻦ ﺑﺎﺯ ﺑﺎﺷﻪ ﻣﻦ ﺑﺒﯿﻨﻢ ﺷﻤﺎ ﺩﻭ ﺗﺎ ﺯﻥ ﻭ ﺷﻮﻫﺮ ﺑﻪ ﻫﻢ ﺩﯾﮕﻪ ﭼﯽ ﻣﯽ ﮔﯿﺪ ﺍﯾﻨﻘﺪﺭ ﻣﯽﺧﻨﺪﯾﺪ؟ » ﻣﺎ ﺍﺳﻤﺎً 4 ﺳﺎﻝ ﺑﺎ ﻫﻢ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﮐﺮﺩﯾﻢ ﮐﻪ ﻭﺍﻗﻌﯿﺘﺶ ﻣﺠﻤﻮﻉ ﺭﻭﺯﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺑﺎ ﻫﻢ ﺑﻮﺩﯾﻢ ﺷﺎﯾﺪ ﺑﻪ ﭼﻬﺎﺭ ﻣﺎﻩ ﻧﮑﺸﯿﺪ .
ﺁﻗﺎ ﻣﻬﺪﯼ ﺩﺭ #ﻋﻤﻠﯿﺎﺕ «ﺭﻣﻀﺎﻥ » ﺑﻪ #ﻋﻨﻮﺍﻥ ﻓﺮﻣﺎﻧﺪﻩ ﺗﯿﭗ ﻋﺎﺷﻮﺭﺍ ﻣﺠﺮﻭﺡ ﺷﺪ، ﺍﻭﻟﯿﻦ ﻭ ﺁﺧﺮﯾﻦ ﻧﺎﻣﻪﺍﯼ ﻫﻢ ﮐﻪ ﺑﻪ ﻣﻦ ﻧﻮﺷﺖ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ #ﻋﻤﻠﯿﺎﺕ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﻣﯽﺧﻮﺍﺳﺖ ﻣﺮﺍ ﺍﺯ ﻧﮕﺮﺍﻧﯽ ﺩﺭﺑﯿﺎﻭﺭﺩ .
?ﻓﻘﻂ ﯾﮏ ﻋﯿﺪ ﻧﻮﺭﻭﺯ ﺩﺭ ﮐﻨﺎﺭ ﻫﻢ ﺑﻮﺩﯾﻢ .ﺩﺭ ﻃﻮﻝ 4 ﺳﺎﻝ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻣﺸﺘﺮﮎﻣﺎﻥ ﺟﻨﮓ ﺑﻮﺩ ﻭ ﺍﺻﻼً ﻓﺮﺻﺖ ﻧﺒﻮﺩ ﮐﻪ ﺧﺮﯾﺪ ﮐﻨﯿﻢ، ﺗﻨﻬﺎ ﻫﺪﯾﻪﺍﯼ ﮐﻪ ﺁﻗﺎ ﻣﻬﺪﯼ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﻦ ﮔﺮﻓﺖ، ﯾﮏ #ﺭﻭﺳﺮﯼ ﮊﻭﮊﺕ ﮐﻪ ﮔﻮﺷﻪﺍﺵ ﮔﻠﺪﻭﺯﯼ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ، ﺑﺎ ﯾﮏ ﺳﺠﺎﺩﻩ ﺍﺯ #ﻣﺸﻬﺪ ﺑﻮﺩ؛ ﻫﻨﻮﺯ ﻫﻢ ﺁﻥ ﺭﺍ #ﯾﺎﺩﮔﺎﺭﯼ ﻧﮕﻪ ﺩﺍﺷﺘﻢ؛ … ﺣﺘﯽ ﻟﺤﻈﻪﺍﯼ ﻧﻤﯽﺗﻮﺍﻧﺴﺘﻢ ﻓﮑﺮ ﮐﻨﻢ ﮐﻪ ﯾﮏ ﺭﻭﺯﯼ ﺁﻗﺎ #ﻣﻬﺪﯼ ﺍﺯ ﻣﻦ ﺩﻭﺭ ﺑﺎﺷﺪ؛ ﺍﻭ ﺟﺮﺃﺕ ﺍﯾﻦ ﺭﺍ ﻧﺪﺍﺷﺖ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺷﻬﺎﺩﺗﺶ ﺣﺮﻓﯽ ﺑﺰﻧﺪ، ﻭﻗﺘﯽ ﺣﺮﻓﯽ ﻣﯽﺯﺩ، ﺷﺮﻭﻉ ﻣﯽﮐﺮﺩﻡ ﺑﻪ #ﮔﺮﯾﻪ ﮐﺮﺩﻥ .
?5 ﺭﻭﺯ ﺑﻪ ﻋﯿﺪﻧﻮﺭﻭﺯ ﻣﺎﻧﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺁﻗﺎ ﻣﻬﺪﯼ #ﺷﻬﯿﺪ ﺷﺪ؛ 25 ﺍﺳﻔﻨﺪ ﺳﺎﻝ 1363 . ﺍﻣﺎ ﮐﺴﯽ ﺟﺮﺃﺕ ﻧﻤﯽﮐﺮﺩ ﺑﻪ ﻣﻦ ﺑﮕﻮﯾﺪ؛ ﻫﻤﺮﺯﻣﺎﻥ ﺁﻗﺎ ﻣﻬﺪﯼ.ﺗﻤﺎﺱ ﻣﯽﮔﺮﻓﺘﻨﺪ ﻭ ﺍﺣﻮﺍﻝ ﻣﺮﺍ ﻣﯽﭘﺮﺳﯿﺪﻧﺪ ﺗﺎ ﺑﺪﺍﻧﻨﺪ ﻓﻬﻤﯿﺪﻩﺍﻡ ﯾﺎ ﺧﯿﺮ؛ ﺑﺎﻻﺧﺮﻩ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺭﻓﺘﺎﺭ ﻭ ﺍﺣﻮﺍﻝ ﺍﻃﺮﺍﻓﯿﺎﻥ ﻓﻬﻤﯿﺪﻡ ﮐﻪ ﭼﻪ ﺧﺒﺮ ﺷﺪﻩ ﺍﺯ ﺁﻧﺎﻥ ﺗﻘﺎﺿﺎ ﮐﺮﺩﻡ ﺑﺘﻮﺍﻧﻢ ﺟﻨﺎﺯﻩ ﺁﻗﺎ ﻣﻬﺪﯼ ﺭﺍ ﺳﯿﺮ ﺑﺒﯿﻨﻢ، ﺍﻣﺎ ﺑﻌﺪ ﻓﻬﻤﯿﺪﻡ ﮐﻪ ﺍﻭ ﻫﻢ ﻣﺜﻞداداشاش ﺁﻗﺎ #ﺣﻤﯿﺪ و علی آقا ﺟﻨﺎﺯﻩ ﻧﺪﺍرد.
#مهدی_باکری
#شهردار_آسمانی
شهدا پرکار بودند!
خاطره ای از شهید #مدافع_حرم محمودرضا بیضایی:
▫️ اسفند سال88 بود. در تالار وزارت کشور بمناسبت سالروز شهادت شهید باکری مراسم گرفته بودند. با اتفاق محمودرضا رفتیم آنجا. سخنران،سردار قاسم سلیمانی بود.تا سردار بیاید، با محمودرضا حرف میزدیم ولی وقتی روی سن آمد محمودرضا سکوت کرد و به سخنانش گوش میداد. دست آخر که سردار حرفهایش را جمع بندی میکرد، محمودرضا گفت:
او خیلی ضیق وقت دارد. این کت وشلواری که تنش هست را میبینی؟ شاید اصرار کردهاند تا این کت و شلوار را بپوشد و الا همینقدر هم وقت ندارد.
بعد از برنامه،از پلههای ساختمان وزارت کشور پایین میآمدیم که به برادرم گفتم: کاش میشد حاجی را از نزدیک ببینیم
گفت: من خجالت میکشم وقتی توی صورت او نگاه میکنم؛چهرهاش خیلی خسته و تکیده است. …محمودرضا خودش هم این مجاهده و پرکاری را داشت. از او شنیدم می گفت: یکبار پیش حاج قاسم برای بچهها حرف میزدم، گفتم بچهها من اینطور فهمیدهام که خداوند شهادت را به کسانی میدهد که پرکار هستند و شهدای ما غالبا اینطور بودهاند.
حاج قاسم هم این حرف را تأیید کرد و گفت: بله همینطوره
-(راوی:برادرشهید)
عکسی که بعد از سی و یک سال اجازه انتشار یافت…
مادری که تحمل دوری پسر را نداشت
?مادر شهید «عبدالرضا بروجی» از شهدای حمله تروریستی سیستان و بلوچستان در شب شهادت حضرت ام البنین (ع) به فرزند شهیدش پیوست.
دیدم داره در بدر دنبال سربند یازهرا(س) میگرده، بهش گوشزد کردم که همه سربندها برای ما مقدس هستند…
سید میرحسین گفت: “درست میگی، آفرین، اما بدان که هر کسی به فراخور حال و دلش…
ما سادات، عاشق مادرمان حضرت فاطمه الزهرا(س) هستیم..
من دیشب خواب عجیبی دیدم، آقا امام زمان(عج) باشال سبز رنگی به گردن، سربند یا زهرا(س) را بسته به پیشانی ام و بهم گفتند: سلام من را به همرزمانت برسان، بگو قدر خودشان را بدانند”
#شهیدسیدحسین_شبستانی
شهادت:کربلای 4
روایت یک عکاس:
«همه مادرها، یک یادگاریای از فرزندشان نگه داشته بودند.
اینها تنها چیزهایی بود که آرامشان میکرد. یک چیزی مثل دست خط، لباس، پلاک، عکس و… یکی از عجیبترین یادگاریها را من در فسا دیدم. در خانه مادر شهیدی که همه لحظههایش را داخل حیاط زیر درختی میگذراند که پسرش کاشته بود. همه چیز این مادر زیر این درخت بود، نمازش، غذایش، خوابش… گریه کردنش یا مادری که در شمال از او عکس گرفتم و البته قبل از این اتفاق در شلمچه با او آشنا شده بودم. این مادر هرسال وقت نوروز میرفت شلمچه دعا میکرد و میگفت: پسرم برگرد. امسال دیگر برگرد. برای او شعر و لالایی میخواند… یک شب رفتم شمال خانه اینها ماندم، خانه پر از یادگاریهای پسرش بود. به او گفتم پسر مادر شهید صبوری با دیانای پیدا شده، شما هم برو آزمایش بده. مدتی بعد هم خبردار شدم که آزمایش داده و پسرش بعد از این همه سال پیدا شده و البته این مادر فقط پنج ماه بعد از پیدا شدن فرزندش زنده ماند. ?
#ما_چه_می_فهمیم_درد_انتظار_را
کشف پرچم #جمهوری_اسلامی_ایران در یکی از عملیات های تفحص #شهدا… انتشار به مناسبت #چهل_سالگی_انقلاب اسلامی و راهپیمایی دشمن شکن 22 بهمن✊
#با_ولایت_زنده_ایم_تا_زنده_ایم_رزمنده_ایم