خدا
میگفت: شیطان اندازه یک حبّه قند است . . .
گاهی می افتد توی فنجان دل ما . . .
حل می شود آرام آرام . . .
بی آنکه اصلا ً ما بفهمیم . . .
روحمان سر می کشد آن را . . .
آن چای شیرین را . . .
شیطان زهرآگین دیرین را . . .
آن وقت او، خون می شود در خانه تن . . .
می چرخد و می گردد و می ماند آنجا او می شود مـن …
اعوذبالله من نفسی