دختر یعنی
בختر یعنیـــــ. …
تافـتـﮧے جدا بافـتـﮧ خدا بافـتـﮧ
בختَر یعنیـــــ
ڪسی کـﮧ همه لطافت ها و زیبایی هاے בُنیا בَر وجودش جمع استـــــــ
בختَر سرزمین من کسے استــــ کـﮧ بـــا عشق چاבر ســـر میکند…
בُختر سرزمین من کسے استــــ کـﮧ با همه ے لطافتــــ ها ے خاص دخترا כּـﮧ خودش نمک حیا را هـــَم دارَد
בُختر سرزمین من کَسے اَستــــ کـﮧ حیا و عِفافـــــ و نجابَتَش را בَر خیاباטּ هـــا به حــــَراج نمے گذارد
با تـــو می گویم اے בُختر ســـرزمینــَـم
تویے کـﮧ حجـــابَت به ماننـــد تاجےاست بر سرتــــ
تویے کـﮧ رنگ ســیاه چـــاבُرت ڪوبَنده تـــــر از سرخی خون شهید استــــ
تویے کـﮧ وارث چـاבُر خــاکے حضـــرت مهتــابے
یـــاבت باشـב …
چاבری کـﮧ بَــــر ســــَر בارے
همان چـــاבُر ے استـــــ کـــــﮧ
בر پشت در بــــَر سر فاطمــــﮧ (س) سوختـــــــــ
امــــــا
از ســـــر فاطمــــﮧ نیُفتــــاב
پــــدر
בَر ســخـت ترین شرایط פامــבار ماבرت زهـــــراباشــــ
انگور
ﺭﻭﺯﻱ ﻣﺮﺩﻱ ﻓﻘﻴﺮ،
ﺑﺎ ﻇﺮﻓﻲ ﭘﺮ ﺍﺯ ﺍﻧﮕﻮﺭ،
ﻧﺰﺩ ﺭﺳﻮﻝ ﺍﻟﻠﻪ ﺁﻣﺪ ﻭ ﺑﻪ ﺍﻭ ﻫﺪﯾﻪ ﺩﺍﺩ،
ﺭﺳﻮﻝ ﺍﻟﻠﻪ ﺁﻥ ﻇﺮﻑ ﺭﺍ ﮔﺮﻓﺖ ﻭ ﺷﺮﻭﻉ ﻛﺮﺩ ﺑﻪ ﺧﻮﺭﺩﻥ
ﺍﻧﮕﻮﺭ
ﻭ ﺑﺎ ﺧﻮﺭﺩﻥ ﻫﺮ ﺩﺍﻧﻪ ﺍﻧﮕﻮﺭ ﺗﺒﺴﻤﻲ ﻣﻴﻜﺮﺩ
ﻭ ﺁﻥ ﻣﺮﺩ ﺍﺯ ﺧﻮﺷﺤﺎﻟﻲ ﺍﻧﮕﺎﺭ ﺑﺎﻝ ﺩﺭ ﺁﻭﺭﺩﻩ ﻭ ﭘﺮﻭﺍﺯ
ﻣﻴﻜﺮﺩ،
ﺍﺻﺤﺎﺏ ﺭﺳﻮﻝ ﺍﻟﻠﻪ ﺑﻨﺎﺑﻪ ﻋﺎﺩﺕ ﻣﻨﺘﻈﺮ ﺍﻳﻦ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﻛﻪ ﺁﻧﻬﺎ
ﺭﺍ ﺩﺭ ﺧﻮﺭﺩﻥ ﺷﺮﻳﻚ ﻧﻤﺎﻳﺪ
ﻭ ﺭﺳﻮﻝ ﺍﻟﻠﻪ ﻫﻤﻪ ﺍﻧﮕﻮﺭﻫﺎ ﺭﺍ ﺧﻮﺭﺩ ﻭ ﺑﻪ ﺁﻧﻬﺎ ﺗﻌﺎﺭﻓﻲ
ﻧﻜﺮﺩ .
ﺁﻥ ﻣﺮﺩ ﻓﻘﻴﺮ ﺑﺎ ﺧﻮﺷﺤﺎﻟﻲ ﻓﺮﺍﻭﺍﻥ ﺍﺯ ﺁﻧﺠﺎ ﺭﻓﺖ .
ﻳﻜﻲ ﺍﺯ ﺍﺻﺤﺎﺏ ﭘﺮﺳﻴﺪ :
ﻳﺎ ﺭﺳﻮﻝ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﺎﺩﺕ ﺑﺮ ﺍﻳﻦ ﺩﺍﺷﺘﻴﺪ ﻛﻪ ﻣﺎ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺧﻮﺭﺩﻥ
ﺷﺮﻳﻚ ﻣﻴﻜﺮﺩﻳﺪ،
ﺍﻣﺎ ﺍﻳﻦ ﺑﺎﺭ ﺑﻪ ﺗﻨﻬﺎﺋﻲ ﺍﻧﮕﻮﺭﻫﺎ ﺭﺍ ﺧﻮﺭﺩﻳﺪ !!
ﺭﺳﻮﻝ ﺍﻟﻠﻪ ﻟﺒﺨﻨﺪﻱ ﺯﺩ ﻭ ﻓﺮﻣﻮﺩ :
ﺩﻳﺪﻳﺪ ﺧﻮﺷﺤﺎﻟﻲ ﺁﻥ ﻣﺮﺩ ﻭﻗﺘﻲ ﺍﻧﮕﻮﺭﻫﺎ ﺭﺍ ﻣﻴﺨﻮﺭﺩﻡ؟
ﺍﻧﮕﻮﺭﻫﺎ ﺁﻧﻘﺪﺭ ﺗﻠﺦ ﺑﻮﺩ،
ﻛﻪ ﺗﺮﺳﻴﺪﻡ ﺍﮔﺮ ﻳﻜﻲ ﺍﺯ ﺷﻤﺎ ﺩﺭ ﺧﻮﺭﺩﻥ ﺗﻠﺨﻲ ﻧﺸﺎﻥ ﺩﻫﺪ
ﺧﻮﺷﺤﺎﻟﻲ ﺁﻥ ﻣﺮﺩ ﺑﻪ ﺍﻓﺴﺮﺩﮔﻲ ﻣﺒﺪﻝ ﺷﻮﺩ .
” ﺍﻟﻠﻬﻢ ﺯﯾﻦ ﺃﺧﻼﻗﻨﺎ ﺑﺎ ﺍﻟﻘﺮﺁﻥ ﺑﺤﻖ ﻣﺤﻤﺪ ﻭ ﺁﻟﻪ “
ﻫﯿﭻ ﻭﻗﺖ ﺩﻝ ﮐﺴﯽ ﺭﻭ ﻧﺸﮑﻦ
همنشینی با امام موسی علیه السلام
همنشینی با موسی علیه السلام
روزی حضرت موسی علیه السلام هنگام مناجات با خدا عرض کرد: خدایا! مایلم یکی از همنیشنان بهشتی ام را ببینم.
خداوند، مرد قصابی را به او معرفی کرد.
حضرت موسی علیه السلام با کمال اشتیاق به دکان مرد قصاب رفت و از دیدن او خوشحال شد، با خود گفت: چقدر خوب است اعمال و کردار او را تحت نظر قرار بدهم تا ببینم او چه عمل فوق العاده دارد که سزاوار چنین مقامی گردیده است. موسی علیه السلام پس از بررسی احوال جوان، چیزی جز فروش گوشت ندید. هنگام شب که جوان قصاب، مغازه خود را تعطیل کرد و راهی منزل شد، موسی علیه السلام پیش آمد و بدون این که خود را معرفی کند، از جوان قصاب خواست که میهمان او باشد.
جوان قصاب پذیرفت و موسی علیه السلام را به منزل خود برد. جوان پس از احترام میهمان، ریسمانی را از دیوار باز کرد و زنبیلی از سقف اتاق پایین آمد. پیرزنی که در قنداق پیچیده شده بود داخل زنبیل بود. غذای رقیقی آورد و قاشق قاشق در دهان آن پیرزن ریخت. زن، گاه گاه نگاهی به آسمان می کرد و چیزهایی می گفت؛ ولی مفهوم آن روشن نبود. مرد جوان از میهمان پذیرایی کرد و دوباره وی را میان همان زنبیل گذاشت و به سقف اتاق آویزان کرد.
موسی علیه السلام و جوان از منزل خارج شدند. حضرت علیه السلام از جوان پرسید: این پیرزن چه کسی بود؟
جوان گفت: مادرم.
حضرت پرسید: چرا مادرت را به سقف آویزان کردی؟
جوان گفت: برای این که کسی در منزل ندارم و می ترسم حیوانی او را بیازارد.
موسی علیه السلام گفت: مادرت هنگام غذا خوردن به آسمان نگاه می کرد، او چه می گفت؟
جوان گفت: مادرم می گفت: خدایاً فرزندم را در روز قیامت با حضرت موسی علیه السلام محشور گردان.
حضرت فرمود: بر تو مژده باد که من موسی هستم. از خداوند متعال خواستم که همنشینم را در بهشت به من نشان دهد و او تو را معرفی کرد.
شبهه
متن شبهه
“وقتی ازراننده تاکسی خواستم ضبطش را روشن کند گفت:جوان مگه مسلمان نیستی؟امروز روز اول محرم است!
فکر کنم بخاطر همین کرایه ام را دو برابر حساب کرد!
حسین را نمیشناسم ولی گویا حاجی سر کوچه خوب او را میشناخت که تا نیمه شب چنان بر طبل میکوبید تا کودکی ک از زور گرسنگی به سختی خوابش برده بوده باز بیدار شود…
حسین را نمیشناسم ولی شاید فردا سراغش را از پیرزن کارتن خوابی که تا صبحجلوی حسینیه به خود پیچیده بود گرفتم…
ادامه شبهه بدلیل وجود احتمال سو استفاده توسط افراد سودجو در کانال قرار نمیگیرد.
پاسخ شبهه:
آری، اگر حسین را می شناختی می دانستی كه او در برابر همه ظلم ها و زشتی ها و بی عدالتی ها و فسادها سكوت نكرد.
اگر حسین را می شناختی می فهمیدی كه او و خاندان مطهرش چگونه بارها و بارها كل اموالشان را بین مردم تقسیم كردند.
آری حسین را نمی شناسی اگر می شناختی می فهمیدی كه هنوز كه هنوز است آنان كه محتاجند به دروازه های باشكوه متمولین بالاشهری نمی روند.
می فهمیدی كه هنوز كه هنوز است فقرا روی حمایت همین مسجدی ها و هیأتی ها و حسینی ها هست كه حساب می كنند.
می دیدی كه همین حسینی ها هستند كه از خرج شان می زدند و به نذرحسین برای مردم سفره اطعام می دهند.
اگر حسین را می شناختی می فهمیدی كه همین مردم فرزندان بیمارشان را در همین هیأت ها به نیت شفا می برند و خاك كفش عزاداران را سرمه چشم بیمارانشان می كنند و شفای روحی و جسمی می گیرند.
اگر حسین را می شناختی می فهمیدی كه مردم ذكر حسین را ذكر محبت می دانند و اینچنین آن را بی ادبانه عربده نمی خواندی
حسینی واقعی از جان و مال و اعتبارش برای حسین می گذرد تا علم حسین را بالا نگه دارد و سفره حسین را بگستراند، حسینی را چه حاجت به چشم داشتن به پول نامبارك تو …
تلنگر
#تلنگر
عکـس پروفایلتو چــادر خاکــی مادرم گذاشته بودی….
دوستانتو از عواقب بد دوســــــتی با نامحرم آگاه می کردی…
آرزویت را شـــهادت نوشته بودی…
تــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــا
اینکه با یکی شروع کردی به دردودل کردن…
از آرزویت گفتی…
تحسینت کرد…
از حجابت گفتی…
تحسینت کرد…
از حجاب نگاهش گفت…
تحسینش کردی…
از بچه هیئتی بودنش گفت…
تحسینش کردی…
کم کم نوع حرف هاتون فرق کرد…
اول راه خواهرم برادرم بودید و حالا اسم شخص مورد نظر
طرز فکرت تغییر کرد…
اولا که می گفتی ما خواهر برادری چت می کنیم و گناهی نمیکنیم…
بعدشم گفتی ما قصدمون جدیه…
گفتی پسر خوبیه با ایمانه،مذهبی،ریش،یقه آخوندی،تسبیح و…
مگه نه که مؤمنان از صحبت بی مورد با نامحرمان دوری می کنند…
خواهرم…
پسر خوب با هیچ نامحرمی چت (غیرضروری) نمی کنه…
دخترخوب هم همینطور…
مشکل فقط اینجاست که ما تفسیر خوب بودن را اشتباه متوجه شدیم…
عادت کردیم به کلاه شرعی سرخودمون گذاشتن…
خواهرم وقتی قبح این گناه برایت شکستA33HwDvIvzفری نیست که شما باهاش چت می کنی…
و شماخواهرم مطمئن باش آخرین دختری نیستی که اون آقا پسر باهاش چت می کنه..
راستی یه سوال میدونستی توام الآن مثل دوستات دوست پسر داری
اصلا کجای کار بودی که به اینجا رسیدی
از یه گروه مختلط مذهبی شروع شد،آره
تو که خودتو بیشتر از همه میشناختی…
تو که میدونستی نمیتونی تقوا کنی از اول به اون گروه نمیرفتی…
اما هنوز هم دیر نشده…
مگه #خدا تو سوره اعراف آیه 156 نگفته که :
همانا رحمت و بخشش من تمامی اشیاء و موجودات را فرا گرفته است
#توبه کن خدات بسیار بخشنده و توبه پذیره…
اللهم عجل لولیک الفرج
انسان مغرور می شود
انسان با سه چیز مغرور میشود
1- نام بزرگ
2- خانه بزرگ
3- لباس فاخر
اما افسوس ڪه بعد از مرگ
1- نامش مرحوم
2- خانه اش قبر
3- لباس اش کفن
بر چرخ فلڪ مناز ڪه ڪمر شڪن است
بررنگ لباس مناز ڪه آخر ڪفن است
مغرور مشو ڪه زندگی چند روز است
در زیر زمین شاه و گدا یک رقم است.
فضای مجازی در محضر خدا
فضای مجازی هم محضر خداست..
در روز حساب تمام این سایت ها..
تمام این کلیک ها..
یاهو مسنجر..آیدیها..چت روم ها..
به حرف می آیند و گواهی می دهند بر کارهایمان…
نکند که شرمنده شویم..
امان از لحظه غفلت که او شاهد است و ما بی خبر..
گاهی باید روی مانیتور بچسبانیم ورود شیطان ممنوع!!
مراقب دست راستمان ک کلیک میکند و
چشمانمان که نظاره میکند باشیم..
کل اولئک کان عنه مسئولا"
و بدانیم و آگاه باشیم که خدا هم
یک کاربر همیشه “آنلاین” اینجاست …..
دلیل تاکید بر نماز صبح
آیا دلیل تاکید
بر نماز صبح
را میدانید ؟
با خواب غلظت خون بالا میرود
وهرچه به صبح نزدیک میشویم خون غلیظ تر میشود.
و درست لحظات نزدیک شدن به اذان به حداعلا می رسد
حالا دانستید که چرا اکثر سکته ها ، سحر اتفاق میفتد؟
کسانی که بیدار میشوند با وضو گرفتن قدری خون تنظیم میشود
و با خواندن نماز ، بدن کاملا بالانس شده و به حالت نرمال باز میگردد.
بیخود نیست میگوییم خدا از مادر هم مهربانتر است.