امید من به شما دبستانی هاست
#جشنواره_پیروزی_انقلاب
از ڪٺاب هاے درسے آن سالها
عڪس صفحہ اولش یادم اسٺ
ڪہ امیدش
بہ ما #دبسٺانے ها بود..
حالا بزرگ شده ایمـ آقا!
حال امیدٺان چطور اسٺ؟
#جشنواره_پیروزی_انقلاب
از ڪٺاب هاے درسے آن سالها
عڪس صفحہ اولش یادم اسٺ
ڪہ امیدش
بہ ما #دبسٺانے ها بود..
حالا بزرگ شده ایمـ آقا!
حال امیدٺان چطور اسٺ؟
#جشنواره_پیروزی_انقلاب
سخن تاریخی امام به مامور ساواک
مامور ساواک خطاب به امام خمینی
گفت:باکدام ارتش میخواهی قیام کنی؟
امام خمینی گفت:سربازان من اکنون درگهواره ها خفته اند!
یکی از روزهای آخر عمر شاه در قاهره بود. خبرنگار بیبیسی از او پرسید :«تجربهی تبعید چگونه است؟»
گفت :«امروز من آینده را پشت سرگذاشتهام، بیماری وجودم را تحلیل میبرد و مثل پدرم در غربت خواهم مرد. ولی یک تفاوت وجود دارد که من توانستم 6 سال بعد از مرگ او جنازهاش را به وطن برگردانم، ولی گمان نمیکنم دیگر جنازهی من هم به ایران برگردد.»
خبرنگار پرسید: «آیا احساس پشیمانی دارید؟»
شاه جواب داد: «شاید در تقسیم املاک بین محرومان تعلل کردم. شاید نباید این طور با روحانیت درمیافتادم و شاید نمیبایست مسیر غربی ترقی را چنین میپیمودم. باید تجارت مشروبات الکلی را قدغن میکردم. بعضی کابارهها و سینماها را تعطیل میکردم و با مواد مخدر مبارزه میکردم. حالا بعد از مرگم تنها سگ خانوادگیمان برایم خواهد گریست و دیگر هیچ!».
منبع : کتاب «حاشیههای مهمتر از متن»، ص 249 / به نقل از «ده دوران»، خاطرات میرازخانی، ص436
پاسخ جالب امام به درخواست لغو دیدارهای ایشان با زنان
روز اول 200 نفر. روز دوم 400 نفر و روز سوم 817 نفر.
آمار خانمهایی که در سه روز اول ملاقات با امام غش کردند. از شهید مفتح خواستم به امام بگویند: «دیگر نگذارید خانمها به دیدنتان بیایند»
وقتی شهید مفتح این پیشنهاد را مطرح نمود، امام گفت: «فکر میکنید اعلامیههای من و سخنرانیهای شما شاه را بیرون کرد؟! همین بانوان محترمه بودند که شاه را بیرون کردند. بروید وسایل رفاه و آسایش آنها را فراهم کنید».
منبع : کتاب «حاشیههای مهمتر از متن»، ص 234 / به نقل از «خاطرات محسن رفیقدوست»، ص 149