کودکان را تهدید نکنید
هرگز کودکتان را با جملهی برسیم خونه حسابتو میرسم، تهدید نکنید!
خانه برای فرزندتان باید محل امنیت و آرامش باشد.
هرگز کودکتان را با جملهی برسیم خونه حسابتو میرسم، تهدید نکنید!
خانه برای فرزندتان باید محل امنیت و آرامش باشد.
وقتی بند ناف نوزاد میافتد و دیگر نگرانیای در این زمینه وجود ندارد، میتوان نوزاد را به حمام برد.
یکی از سختیهای مادران حمام کردن نوزادان در زمستان است. هرچند نوزادان خیلی حساس هستند، اما میتوان با راهکارهایی آنها را به راحتی در این فصل به حمام برد.
خوب است بدانید که نباید نوزاد را بیش ازسهبار در هفته حمام کنید. قبل از از اینکه نوزاد را به حمام ببرید، همه چیز را آماده کنید. مهم این است که صابون نوزاد، حوله، یک پوشک تمیز و لباسهایش نزدیک دستتان باشد و دمای اتاق و حمام مناسب شود. اگر دمای حمام شما مناسب نیست میتوانید در یکی ازاطاقهای گرم خانه نوزاد را حمام کنید. دمای مناسب آب را انتخاب کنید و مواظب باشید آب خیلی داغ نباشد، زیرا پوست نوزاد بسیار حساس است. لباسهای نوزاد را به مرور در بیاورید و برای وارد کردن نوزاد در آب بهتر استاول پاهایش را با آب آشنا کنید و بعد با آرامش آب را به بدنش بریزید و این کار را متوقف نکنید تا بدن نوزاد گرم بماند.
حال شستشو را شروع کنید. با یک صابون ملایم و لیف نرم از بالای گردن به پایین را بشویید. سپس با دست یا لیف سر وصورت و گوشهایش را تمیز کنید. بعد از سر و بدن بین پاهای نوزاد را تمیز کنید. بعد از اینکه بچه را به طور کامل آب کشیدید، وقت آن است که او را خشک کنید.
نوزاد را با آرامش و احتیاط از آب خارج کنید. یادتان باشد که برای سر نخوردن بچه دستتان را بین رانهایش قرار دهید و سر و گردن او را نگه دارید. کودک را در حوله ای که روی گرم کن از قبل گرم شده و جنس نرمی دارد بگذارید و او را خشک کنید.
سپس لباسهای نوزاد را بپوشانید و سر خوشبوی او را ببوسید و اجازه دهید که استراحت کند.
پستانک وسیلهای است که پدر و مادرها برای اینکه کودک بیقراری نکند به او میدهند و گاهی به این فکر میکنند که آیا این پستانک ممکن است برای کودک ضرر داشته باشد؟ جواب قطعی این سوال را پزشکان دادهاند. به گفتهٔ پزشکان نهتنها هیچ ضرورتی برای تهیهٔ پستانک برای کودک وجود ندارد، بلکه این پستانک به کودک آسیبهای زیادی میرساند و باید تا جای ممکن از دادن پستانک خودداری کرد. این آسیبها شامل موارد زیر است:
در روند شیردهی اخلال ایجاد میکند: نوزاد با مکیدن سینهٔ مادر باعث میشود که شیر تولید شود. اینکار را نوزاد به مرور یاد میگیرد و با شکل خاصی از مکیدن باعث میشودکه سینهٔ مادر شیر تولید کند. اما الگوی مکیدن پستانک با سینهٔ مادر متفاوت است و ممکن است نوزاد نحوهٔ مکیدن پستانک را جایگزین الگوی مکیدن سینهٔ مادر کند. با اینکار ساخت شیر ممکن است با اخلال مواجه شود و سینهٔ مادر شیر کافی تولید نکند.
مشکلات گوارشی را شدت میدهد: به گفتهٔ پزشکان، کودک هنگام مکیدن پستانک به قصد اینکه شیر بخورد، هوای زیادی را به مرور وارد معدهاش میکند. علاوه براین بسیاری از نوزادان مستعد نفخ هستند و با مکیدن پستانک احتمال نفخ در نوزاد بسیار افزایش مییابد و ممکن است با دردهایی در شکم نوزاد همراه باشد.
احتمال ورود عوامل بیماریزا به بدن نوزاد را افزایش میدهد: پستانک جسمی خارجی است که ممکن است هر لحظه روی زمین بیفتد و آلوده شود. اگر پدر و مادر حواسشان نباشد، ممکن است کودک نوپا خودش پستانک را دوباره بردارد و در دهانش بگذارد یا اینکه پدر و مادر در موقعیت شستن پستانک نباشند و کمی آن را تمیز کنند و دوباره به نوزاد بدهد. راه دیگری که پدر و مادر انجام میدهند این است که پستانک را به گردن نوزاد آویزان میکنند. اما باید بدانید که با اینکار هم جلوی آلوده شدن پستانک را نمیگیرید و همچنان پستانک میتوان عوامل بیماریزا را به بدن نوزاد وارد کند.
احتمال ابتلا به عفونت گوش را افزایش میدهد: از جمله دلایلی که پزشکان استفاده از پستانک را منع میکند، احتمال ابتلای نوزاد به عفونت گوش است و این احتمال در نوزدانی که مستعد این عفونت هستند، افزایش بیشتری خواهد داشت.
میتواند به رشد فک و دندان آسیب برساند: در مدت زمانی که کودک شما پستانک میمکد، به مرور دندانهای شیری او شروع به رشد میکند. برخی تحقیقات نشان داده که استفاده از پستانک باعث میشود که رشد فک و دندان نوزاد دچار مشکل شود. بنابراین به پدر و مادر توصیه میشود که تا جای ممکن از پستانک استفاده نکنند.
یکی از مهارتهای اصلی و سرنوشت ساز برای کودکان، مهارت گوش دادن است. بچه هایی که “خوب شنیدن” را می آموزند در سالهای تحصیل قدرت یادگیری بیشتری خواهند داشت. آنها بهتر از دیگران صحبت می کنند و می نویسند. همچنین در برقراری ارتباط با دیگران موفق تر خواهند بود.
آموختن این مهارت به هیچ ابزار خاصی نیاز ندارد. فقط باید فعالیتها و بازیهای هدفمندی را بر اساس سن و توانایی و علاقه مندی های کودک انتخاب و به صورت منظم اجرا کرد. این بازیها فراوان است در اینجا به چند نمونه از آنها اشاره می کنیم:
غلطه آی غلطه
هنوز صدای مجری دوست داشتنی رادیو، سرکار خانم وکیلی در برنامه “سلام کوچولو” را به یاد دارم. یکی از بخشهای این برنامه مسابقه “غلطه آی غلطه” بود. این بازی برای تقویت مهارت گوش دادن فوق العاده است. در این بازی والدین باید شروع به تعریف کردن ماجرایی کنند و در بین داستان بعضی اشتباهات منطقی یا کلامی را جا بدهند و کودک باید این اشتباهات را تذکر بدهد. مثلاً بگویند: “اون روز خیلی هوا گرم بود و ما هم برای بیرون رفتن از خانه پالتو پوشیدیم”
داستان گویی
برای فرزندتان قصه بگویید یا کتاب بخوانید و بعد درباره اتفاقات داستان گفتگو کنید یا سوالاتی از کودک بپرسید و جواب درست او را با یک “آفرین” بلند تشویق کنید.
مسابقه تکرار
جمله ای بگویید و از کودک بخواهید همان را تکرار کند. از جمله های کوتاه شروع کنید و با بالا رفتن مهارت کودک جمله های طولانی تری را انتخاب کنید. حالا از کودک بخواهید او جمله ای را به شما بگوید تا شما تکرار کنید. گاهی اشتباه کنید تا او اشتباه شما را اصلاح کند. بهتر است با هربار موفق شدن کودک او را تشویق کلامی کنید تا جذابیت بازی حفظ شود.
شاره فرزندان ارزشمندترین گوهرهای والدین هستند آنها امیدهای فردا پدر و مادر هستند و تربیت فرزندان مهمترین وظیفه ای که والدین باید انجام دهند و این کار ساده ای نیست
اشاره: فرزندان ارزشمندترین گوهرهای والدین هستند؛ آنها امیدهای فردا پدر و مادر هستند و تربیت فرزندان مهمترین وظیفه ای که والدین باید انجام دهند و این کار ساده ای نیست.
فرزندان مهمترین دارایی والدین هستند و اگر از آنها به درستی نگه داری و مراقبت نشود، ممکن است تبدیل به یک بدهی شوند؛ موضوع به همین سادگی است. بنابراین سعی کنید آنها را درست تربیت کنید و هرگز فراموش نکنید که پدر و مادر هر دو در تربیت فرزندان نقش دارند.
سعی کرده ایم در این نوشتار به برخی از نکات ارزشمند درباره تربیت فرزندان در خانواده اشاره ای کوتاه داشته باشیم.
● سرمشق خوبی برای فرزندان خود باشیم
فرزندان از والدین خود سرمشق می گیرند؛ سعی کنید سرمشق خوبی برای آنها باشید چرا که فرزندان شما همیشه با چشمان و گوشهای باز متوجه شما هستند و صداقت، وفاداری، محبت، گفتار، رفتار پسندیده و ادب و نزاکت را با سرمشق گرفتن از شما می آموزند. سعی کنید برای فرزندان خود الگوی مناسب باشید.
● کنترل خشم را به فرزندان خود بیاموزید
با فرزندان خود درباره خشم حرف بزنید و هر جایی که می توانید الگوی آنها شوید و نشان دهید که از خشم پرهیز می کنید.
به فرزندان خو خویشتنداری و دوری جستن از خشم را آموزش دهید؛ خود شما با خشمگین نشدن می توانید سرمشق مناسب آنها باشید و آن قدر در توصیه خشمگین نشدن بکوشید که ملکه ذهن آنها شود.
● مراقب حسادت فرزندان خود باشید
مراقب نشانه های حسادت در فرزندان خود باشید؛ اگر می بینید که فرزند شما به آنچه دوستانش دارند، حسادت می کند، این احساس را در او نابود کنید. شما می توانید با اندیشیدن، خواندن و نگاه کردن از شدت این صفت منفی بکاهید و تجربه های شخصی خود را به فرزندان خود با دلیل و مورد انتقال دهید.
● قصه ها و حکایت های آموزنده برای فرزندان خود تعریف کنید
سعی کنید قصه ها و حکایت های آموزنده برای فرزندان خود تعریف کنید و بر دانش و آگاهی آنها درباره زندگی آینده بیافزاید.
● تصمیم گیری و مسئولیت پذیری را به فرزندان خود آموزش دهیم
بسیاری از والدین فرزندان خود را بیش از اندازه مورد حمایت خود قرار می دهند و با این کار در حق آنها ظلم می کنند. وقتی فرزندان شما به اندازه کافی بزرگ شدند، به آنها مسئولیتهایی واگذار کنید؛ به آنها کارهایی در منزل بدهید؛ تصمیم گیری برخی از امور را به آنها واگذار کنید و در کار تصمیم گیری نیز به آنها کمک کنید و شرایطی را فراهم کنید تا در آینده نیز تصمیمات عاقلانه تری بگیرند.
● به یکدیگر احترام بگذارید
والدین باید برای تربیت هر چه بهتر فرزندان خود به همدیگر احترام بگذارند و در حضور فرزندان نسبت به یکدیگر نق نزنید و گلایه نکنید.
● به جای حرف زدن، عمل کنید
باید رفتار صادقانه ای را از خود به نمایش بگذارید و در عمل خوب بودن، صداقت، حقیقت بین بودن، صمیمت، شجاعت و اعتماد به نفس را به فرزندان خود بیاموزید تا آنها به داشتن والدینی همچون شما افتخار کنند.
● دوست فرزندان خود باشید
دوست فرزندان خود باشید؛ کافی نیست که پدر یا مادر باشید، یک دوست باشید. وقتی به شما نیاز دارند، دستهایشان را بگیرید و آنها را به راه راست هدایت کنید.
به فرزند خود قول و تضمین بدهید که هر جا نیاز داشت به کمک او خواهید شتافت؛ به او قول بدهید که به افکار احمقانه اش نخواهید خندید؛ به او قول بدهید که در کار کمک فکری به او از هیچ کوششی فرو گزار نمی کنید؛ به او بگوئید که می توانید هراس هایش را برطرف نمایید؛ به او بگویید که هر آینه بخواهد می تواند به نزد شما بیاید و می تواند بدون توجه به اشتباهاتی که کرده روی شما حساب کند و به او بگویید که او فرزند شماست و فرزند شما باقی خواهد ماند.
● فرزندان خود را در معرض موقعیت های مختلف قرار دهید
تا حدی که می توانید فرزند خود را در معرض موقعیت های مختلف قرار دهید؛ بگذارید برای خود دوست انتخاب کند؛ بگذارید شنا کردن، کوه نوردی و قایق سواری را یاد بگیرد؛ بگذارید درس موسیقی بخواند؛ بگذارید در رشته های هنری تحصیل کند و خلاصه بگذارید در هر کاری که به آن علاقه دارد فعالیت کند و از دور مراقب باشید.
● به فرزندان خود، آزادی عمل بدهید
والدین باید به فرزند خود آزادی عمل بدهند به این نکته توجه داشته باشند که فرزند آنها به یک کتاب می ماند؛ اگر به شما خیلی نزدیک یا خیلی دور باشد، نمی توانید او را بخوانید.
بسیاری از والدین بیش از اندازه به فرزندان خود می چسبند و بعد به شرایطی می رسند که کار از کار گذشته است؛ فرزندان خود را با نخ به خود گره نزنید؛ بگذارید از شما فاصله بگیرند و کارهای مختلفی را انجام دهند؛ بگذارید درباره کارهایی که می خواهند در زندگی اشان انجام دهند، تصمیم بگیرند، اما توجه داشته باشید که نگذارید این فاصله بسیار زیاد شود.
هر شغلی که دارید و حرفه شما هر چه که هست، بی جهت فرزندان خود زیر فشار نگذارید تا حرفه شما را دنبال کنند، ممکن است فرزندان شما به این کارها کمترین علاقه ای نداشته باشند.
● از فرزندان خود یک قهرمان بسازید
گهگاه از فرزندان خود یک قهرمان بسازید، خواه در زمینه درس باشد یا در زمینه ورزش و یا در زمینه فعالیت های روزانه. کاری کنید که اعتماد به نفس پیدا کنند. آنها را با خود به مراسم عزاداری و ازدواج ببرید تا بیشتر خود را در بطن جامعه ببینند.
● فرزندان خود را به مطالعه تشویق کنید
والدین باید از همان دوران کودکی برای فرزندان خود کتاب و مجله بخوانند و این باور را داشته باشند که فرزندانشان از این خواندن بهره می گیرند. با این کار دیری نمی گذرد که فرزندان شما، خود شروع به خواندن خواهند کرد. بنابراین سعی کنید برای فرزندان خود کتاب های جالب تدارک ببینید؛ درباره آنچه می خوانید با آنها صحبت کنید و با آنها درباره جنبه های مثبت و منفی آنچه می خوانید حرف بزنید. خواندن کتاب های خوب همیشه مقرون به صرفه است؛ این عادت را در فرزندان خود ایجاد کنید.
● اشتباهات فرزندان خود را ببخشایید
اشتباهات بهترین دوستان انسان هستند. فرزندان خود را از شر منفی ها دور نگه دارید. دقیق و نورآور باشید اما کاری را که فرزندان شما باید بکنند به آنها دیکته نکنید؛ برخی از اشتباهات آنها را نادیده بگیرید و بگذارید آنها از اشتباهات خود درس بگیرند.
● با فرزندان خود صرف وقت کنید
کمی دست از کار بکشید و فرصتی را صرف فرزندان خود کنید؛ فرزندان شما این از خودگذشتگی شما را می بینند و آن را هرگز فراموش نمی کنند؛ هر چه بیشتر به فرزندان خود برسید، از ناحیه آنها رضایت خاطر بیشتری پیدا می کنید؛ تنها خرج آنها را به دوش کشیدن کافی نیست.
والدین باید با فرزند خود و به خاطر او، وقتی را به اتفاق بگذارنند؛ به اتفاق بازی کنند؛ برایش کتاب بخوانند؛ در انجام تکالیف مدرسه به او کمک کنند؛ از او درباره دوستانش بپرسند؛ زیاد حرف نزنند و گوش شنوا باشند تا دریچه های دل فرزند به روی شما گشوده شود.
● از فرزندان خود در حضور دیگران انتقاد نکنید
از فرزندان خود به خصوص در حضور دیگران انتقاد نکنید، فریاد کشیدن بر سر آنها و یا مجازات کردن جسمانی فرزندان، از آنها انسانی حقیر و دلخور و سردرگم می سازد و بر سماجت آنها می افزاید.
با فرزندان خود رفتاری ملایم بکنید؛ اگر می بینید که خشمگین شده اید، سکوت کنید یا از اتاق بیرون بروید و به فرزندان خود فرصت بدهید تا مسایلشان را خود حل و فصل کنند.
هرگز از فرزندان خود انتظار غیرممکن نداشته باشید؛ انتظارات غیرواقع بینانه را کنار بگذارید. به یاد داشته باشید که فرزندان بیش از انتقاد به الگو و سرمشق نیاز دارند.
● به فرزندان خود بیاموزید از باختن درس بگیرند و از موفقیت لذت ببرند
به فرزندان خود بیاموزید که یک برنده باادب باشد و یک بازنده سربلند. به آنها بیاموزید که مسئله مهم بردن نیست؛ شرکت کردن در مسابقات هم به همان اندازه مهم است. به آنها بیاموزید که شکست محدود و موقتی را بپذیرند اما هرگز امید بی انتها را از دست ندهند.
با یک تبسم، یک کلمه تشویق آمیز و یک دست نوازش، تفاوت بردن و باختن را برای فرزندان خود رقم بزنید.
● مقایسه نکنید
مقایسه کردن فرزندان با دیگر کودکان کار درستی نیست و سبب می شود تا فرزند شما اعتماد به نفسش را از دست بدهد بنابراین شکیبا باشید و به خاطر داشته باشید که با مقایسه کردن نمی توانید فرزندان خود را تغییر دهید.
● گاهی خود را به جای فرزندانتان قرار دهید
گاهی لازم است که والدین خود را جای فرزندان خود قرار دهند تا خواسته های آنها را پاسخ گویند.
● فرزندان خود را نازپرورده بار نیاورید
فرزندان خود را از گزند روزگار حفظ کنید، اما از حمایت بیش از اندازه هم اجتناب کنید چرا که حمایت بیش از اندازه می تواند مانع رشد و ترقی فرزندان شما شود.
شما می خواهید همه چیزهایی را که خوب است به فرزندان خود بدهید، اما گاه اتفاق می افتد که این امکان پذیر نیست. بیاموزید که در وقت لزوم به فرزندان خود نه بگوئید چرا که گاه یک نه گفتن می تواند فرزندان شما نجات دهد.
علیرضا تاجریان
راه های ساده برای زندگی سعادتمند، پرومود بترا، وی جی بترا، دیویا ارورا، ترجمه مهدی قراچه داغی، نشر نخستین، تهران، ۱۳۸۰
حضور موثر پدر در فرزندپروري باعث ميشود كودك تربيت سالمتري داشته باشد
ضربالمثل يك دست صدا ندارد در مورد تربيت فرزند هم صدق ميكند. نه شما و نه هيچكس ديگري به تنهايي نميتواند نيازهاي عاطفي و رواني فرزندش را برآورده كند. مادر و پدر هيچيك نميتوانند به تنهايي و بدون همكاري ديگري كودك سالمي را بار بياورند. كيانينژاد، روانشناس ميگويد: پدر و مادر هر كدام ويژگيهايي دارند كه حذفشان باعث ميشود همهچيز به خوبي پيش نرود و به اصطلاح يك جاي كار بلنگد. اگر شما هم تصور ميكنيد با تمام وقت مادري كردن و حذف پدر از گردونه تربيت و وقتگذراني با كودك، همه دينتان را به كودك خود ادا كردهايد، اين مطلب را بخوانيد تا بدانيد با اين تصور چقدر به فرزندتان آسيب ميرسانید.
تير خلاص را به پدر نزنيد
حضور موثر و مشاركت پدر در امور تربيتي باعث ميشود كودك پدر را صاحب قدرت بداند و به او تكيه كند. وقتي پدر كنار ميكشد يا كنار گذاشته ميشود، ناخودآگاه اين تصور براي كودك ايجاد ميشود كه پدرش ضعيف است و از پس كارها برنميآيد. در نتيجه بهطور طبيعي نميتواند به يك فرد ضعيف تكيه كند و رابطه سالم او با پدر مخدوش ميشود و برايش خلأهايي ميسازد كه با هيچ چيزی پر نميشود. لازم به يادآوري است كه اولين الگوي هر فردي پدر و مادر اوست و در مقاطع سني مختلف و در مواجهه با دنياي بيرون آنها هميشه پشت و پناه هستند پس نبايد اجازه داد يكي از اين پايگاههاي مهارتآموزي نابود شود.
با هم هماهنگ باشيد
مرد و زني كه از يكديگر جدا شدهاند و كودك يكي از آنها را هفتهاي يكبار ميبيند، به مصلحت تربيت كودك بايد در امور فرزندپروري با يكديگر تعامل صحيحي داشته باشند؛ مثلا اگر كودك پيش مادر زندگي ميكند، از پدر خواسته شود در همان يك روز كه از كودك نگهداري ميكند به اصول تربيتي مادر وفادار باشد؛ يعني اگر بچه عادت دارد هر شب ساعت 9 بخوابد، اين نكته در آن يك شب پيش پدر هم رعايت شود. در صورتي كه كودك از حضور يكي از والدين محروم شده است، ارتباط با بستگان نزديك و همجنس كودك و بزرگسالان همجنس او، تاثير بسيار خوبي بر تربيت و رشد او ميگذارد؛ مثلا براي يك پسر حضور دايي، عمو و پسرهايشان و براي يك دختر معاشرت با خاله، عمه و دخترهايشان ميتواند از نظر احساسي تا حد كمي خلأهاي او را جبران كند.
چرا پدرها در تربيت مشاركت نميكنند؟
كودكاني كه همزمان نميتوانند حمايت پدر و مادر را داشته باشند به دو گروه گفته شده محدود نميشوند. در حالت سوم هر دو والد زنده هستند و با هم زندگي ميكنند ولي يكي از آنها دخالتي در تربيت فرزند ندارد. معمولا اين پدرها هستند كه به اجبار يا اختيار مشاركتي در فرزندپروري ندارند درحاليكه حضور موثر پدر در فرزندپروري باعث ميشود كودك تربيت سالمتري داشته باشد. علاوه بر اين حضور پدر در تربیت فايده مهم ديگري هم دارد؛ اینکه كودك به اين وسيله ارتباط بهتري با پدر برقرار کرده و به او تكيه ميكند. مادراني كه در مسير سرنوشتساز تربيت كودك به هر دليلي پدر را حذف ميكنند، ناخواسته به كودكشان آسيب ميرسانند. پيش از هر چيز بايد علت عقبنشيني مشخص شود تا بر اساس آن راهكار متناسب با مشكل را بيابيم.
پدرهاي بيمسووليت
پدري كه وظايفش را بهدرستي انجام نميدهد و نميتواند آنطور كه بايد، از كودك مراقبت كند، در این صورت مادر ترجيح ميدهد فرزندش را دست چنين پدري نسپارد تا كمتر آسيب ببيند. گاهي مساله چيزي بيش از بيمسووليتي است و تنها ماندن كودك پيش پدر برايش خطر دارد. پدرهايي كه نميتوانند خشمشان را كنترل كنند و در حالت عصبانيت به اشيا و ديگران آسيب ميزنند، قابل اعتماد نيستند. علاوه بر اين گاهی پدرهاي ناسالمي هم هستند كه كودك را آزار جنسي ميدهند. طبيعي است مادر براي حفظ جان و سلامت روح و تن كودك نهتنها حاضر نيست پدر را وارد بازي كند بلكه ترجيح ميدهد هرچه بيشتر از كودك فاصله بگيرد.
چه بايد كرد؟
اگر بيمسووليتي شامل بيدقتي در يكي، دو مورد باشد، مادر ميتواند در فضايي دوستانه، حساس بودن كودك را به پدر يادآوري كند و به اتفاق راهحلي براي اين مشكل پيدا كنند اما اگر مادر ميداند كه پدر كودكآزاري ميكند بايد به نحوي او را راضي كند تا براي درمان به متخصص مراجعه كند. اگر هم راضي به درمان نشد، بهترين راه اين است كه كودك را با پدر تنها نگذارد.
حضور پدر در تربیت کودک، باعث می شود کودک ارتباط بهتري با پدر برقرار کند
مادرهاي وسواسي
بعضي مادرها فقط خودشان را داراي صلاحيت ميبينند و فكر ميكنند پدر هر كاري كه انجام میدهد، اشتباه است بنابراين براي اينكه اشتباهات خيالي به تربيت كودك خدشهاي وارد نكند به پدر اجازه مداخله در امور فرزند را نميدهند يا در يك حالت ديگر آن قدر از رفتار پدر با كودك انتقاد ميكنند و ايراد ميگيرند كه پدر ناچار ميشود كنارهگيري كند چون در اين شرايط هم تحقير ميشود و هم خسته و نمی تواند بيش از اين وضعيت را تحمل كند.
چه بايد كرد؟
مادران وسواسي بايد بدانند هيچكس نميتواند ادعا كند كه دچار اشتباه نميشود و خود آنها هم ضعفهایی دارند و اشتباهاتي مرتكب ميشوند. اولين اشتباه همين نگاه غلط به تربيت فرزند است! راهكار ساده اين است كه مادر بدون اينكه به همسرش انگ نابلدي بچسباند، با او صحبت و انتظاراتش را مطرح كند تا به يك روش مشخص در تربيت فرزندشان برسند. همچنين بسيار مهم است که والدين هميشه در پي مطالعه و كسب آگاهي در زمينه فرزندپروري باشند. كتابها و مقالات بسيار زيادي در اينباره وجود دارد كه بهراحتي قابل تهيه هستند. اگر كسي نميتواند مطالعه كند، در عوض ميتواند از متخصص مشورت بگيرد يا در دورههاي فرزندپروري شركت كند. نفس بالا بردن آگاهي ميتواند اين مشكل را از بين ببرد.
مادرهاي همهفن حريف
حتما مادراني را كه بهتنهايي همه كارها را انجام ميدهند، ديدهايد. اينها مادرهايي هستند كه دلشان ميخواهد بهترين باشند و براي رسيدن به اين هدف، سخت تلاش ميكنند. يك مادر كامل مرتب به خورد و خوراك كودك ميرسد، او را به مدرسه و كلاسهاي مختلف ميبرد و به خانه برش ميگرداند، خريدها را خودش انجام ميدهد، براي اينكه كودك او را بهترين بداند وظايف طبيعي كودك را انجام ميدهد و اجازه نميدهد خود كودك كمترين زحمتي بكشد حتي به جايش فكر ميكند و تصميم ميگيرد و خلاصه در رسيدگي به كارهاي كودك و بهطور كلي در فرزندپروري هيچ سهمي را براي پدر در نظر نميگيرد؛ ضمن اينكه اگر پدر هم اصرار به مشاركت داشته باشد، اين اجازه را نميدهد و سعي ميكند او را دور نگه دارد. این مادران چون ميخواهند بهترين باشند (چه در نظر ديگران و چه پيش كودك) حاضر نيستند مسووليتها را با پدرها قسمت كنند.
چه بايد كرد؟
لازم است مادران كامل بدانند اين همه فشار آوردن به خود براي بهترين شدن، فايدهاي ندارد. مادري براي كودكش بهترين است كه در وهله اول حال خودش خوب باشد. مادري كه هميشه به فرزندش رسيدگي ميكند، براي او جذاب نخواهد بود. براي اينكه مادر جذاب و بهتري باشيد، لازم است ساعاتي از روز را به امور شخصيتان اختصاص دهيد. همسرتان را فراموش نكنيد و براي با هم بودن زمان بگذاريد. اگر همسرتان را در تربيت فرزند شريك كنيد و مسووليتهايي را هم به او بسپاريد، براي انجام همه اين كارها فرصت خواهيد داشت.
به باباي جديد سلام كن
بسياري از افرادي كه بعد از فوت همسر يا طلاق دوباره ازدواج ميكنند، براي پر كردن خلأ عاطفي و تربيتي كودك حاضر به ازدواج ميشوند. واقعيت اين است که هيچكس نميتواند نقش پدر يا مادر از دست رفته را بازي كند و اين جاي خالي هرگز قابل پر كردن نيست. در صورت ازدواج مجدد مادر، مردي كه وارد زندگي ميشود صرفا همسر اوست و وظيفه تربيت كودك را ندارد.
بیشتر مادران در رویای خود هم نمیبینند فرزندشان روزی حرفشان را براحتی گوش کند و مطیع آنها شود. معمولا پدران، ساعات کمتری را با فرزندان میگذرانند و کمتر بر سر مسائل پیش پاافتاده و جزئی با آنها بحث میکنند.
از این رو جذبهشان بیشتر حفظ میشود، اما مادران بیشتر با فرزندشان هستند و کارشان دشوارتر است. در اینجا راهکارهایی معرفی میکنیم که به هر پدر و مادری کمک میکند فرزندان حرفشنوتری داشته باشند:
حرفتان را فقط یک بار بگویید: اگر پیشتر باید یک حرف را چند بار میگفتید و کسی توجه نمیکرد، از این به بعد فقط یک بار با جدیت بگویید. اگر او اهمیتی نداد، پیامدی متناسب با کردهاش در نظر بگیرید. پس از مدتی او متوجه میشود که باید برای حرفتان ارزش قائل شود.
تشویق کنید: همیشه جریمه کارگر نیست. تشویق نیز میتواند بسیار موثر باشد، بخصوص هنگامی که کودک برخلاف عادات قبلی، برای نخستین بار به حرف شما گوش میکند و آنچه را خواستهاید انجام میدهد. هرگاه متوجه حرفشنوی فرزندتان شدید، او را تشویق کنید و به او بگویید از این کارش متشکرید.
برای هر دستور به او زمان بدهید: هیچ گاه به فرزندتان نگویید،همین الان بلند شو و آشغالها را دم در بگذار. خود شما هم اگر وسط انجام کاری باشید، دوست ندارید همان لحظه از شما بخواهند رشته ذهنیتان برای آن کار را رها کنید و سراغ کاری دیگر بروید. پس به فرزندتان هم مهلت بدهید. مثلا به او بگویید تا یک ربع دیگر فرصت داری آشغالها را دم در بگذاری. بعد از آن میتوانی بازی رایانهای کنی.
از شکست نهراسید: اگر تا دیروز رفتار دیگری با فرزندتان داشتهاید و از امروز تصمیم گرفتهاید رویهای متفاوت در پیش بگیرید، احتمال شکست زیاد است. شما به فرزندتان مهلت دادید که آشغالها را دم در بگذارد تا بعد از آن مجاز به بازی کردن باشد. حال آن فرصت به سرآمده و او این کار را انجام نداده و در دل دعا میکند که شما مانند گذشته، به حرفتان پایبند نباشید. اما این طور نیست. نیازی نیست فرزندتان را دعوا کنید تا روزی کار به حرمتشکنی برسد. تنها در نهایت صبوری و آرامش به او بگویید مهلتش به پایان رسیده و او کارش را انجام نداده، خودتان آشغال را دم در میگذارید و او امشب کلا مجاز به بازی کردن نیست. اما اگر فردا به حرفتان گوش کند، فرصتی دوباره برای بازی کردن خواهد یافت.
فکر میکردم فرزندانم رفتار درستی دارند تا اینکه مادربزرگم که همیشه الگوی خانواده است، چند ماه قبل برای شام پیش ما آمد و من جلوی چشمان او شاهد رفتارهای بد آنها بودم. پسر 6 سالهام تقریبا روی میز لم داده بود و دختر 3 سالهام مدام وسط حرف دیگران میپرید و فرزند یک سالهام همه چیز را به اطراف میریخت. تا دیر نشده باید کاری برای این رفتارها انجام میدادم اما من دقیقا نمیدانستم از چه سنی باید شروع کنم. آیا کودک پیش دبستانی من به اندازه کافی بزرگ شده که بیاموزد باید صبر کند تا نوبت حرف زدنش بشود؟ آیا من میتوانم انتظار داشته باشم فرزند 3 سالهام مدام با غذایش بازی نکند؟ راهنمای پیش رو سن مناسب هر رفتار را به شما توضیح میدهد.
یک تا 2 سال
حدود 18 ماهگی کودک درمییابد که چند تایید اجتماعی وجود دارد. حالا وقت آن است که به کودک کمک کنید درباره احساسات و نگرانیهای دیگران فکر کند.
سلام و خداحافظی را یاد دهید
قبل از آنکه شروع به صحبت کند به او بیاموزید با دست سلام و خداحافظی کند. این اولین قدم در آموزش معاشرت با دیگران است. یک کار دیگر این است که هر روز صبح به او «صبح به خیر» بگویید.
مادامی که در حال خوردن هستید بنشینید
به جای اینکه به کودک اجازه دهید کل خانه را با میوهای که آبش همینجور میچکد قدم بزند به او یاد دهید تا زمانی که در حال خوردن است در صندلیاش بنشیند. در این سن کودکان توجه کمی به زمان دارند اما 10 تا 15 دقیقه ماندن در صندلی به آنها درس بزرگی میدهد. بنابراین شما هم باید مادامی که غذا میخورید پشت میز بنشینید. اگر او غذایش را پرت میکرد به او اجازه دهید بداند که این موضوع تبعاتی دارد. «فکر میکنم دیگه گرسنه نیستی اگر یه بار دیگه غذات را پرت کنی دیگر از خوراکی خوشمزه خبری نیست.»
از کلمات اعجابانگیز استفاده کنید
فرزند شما تا زمانی که کمی بزرگتر شود به طور کامل معنی «خواهش میکنم» و «متشکرم» را نمیآموزد اما از حالا این عادت را به او بدهید. میتوانید از راههای بامزه استفاده کنید. برای «خواهش میکنم» دستهایتان را روی قلبتان به صورت دایرهوار بکشید. برای «متشکرم» دستهایتان را روی لبهایتان بگذارید و به سمت فردی که میخواهید از او تشکر کنید دراز کنید.
3 تا 4 سال
این اولین دوره آموزش رفتارهای مودبانه به بچههایی است که میخواهند ادای بزرگترها را دربیاورند.
معاشرتهای ساده را دنبال کنید
تا 3 سالگی کودک باید قادر به خوردن با قاشق و چنگال باشد. حالا زمان اجرای اصول اولیه است: «از دستمال استفاده کن نه از آستینت»، «با دهان پر صحبت نکن»، «درست بنشین.» هر بار روی یکی دو رفتار تمرکز کنید و به این ترتیب او راحتتر به رفتارها عادت میکند. پلیس بازی درنیاورید و مدام سر فرزندتان داد نزنید.
کلمات مودبانه را زیاد کنید
با کودک خود کار کنید و از جملات بیشتری استفاده کنید مثلا اینکه «میشه یه خواهشی بکنم!» وقتی یادش رفت به او یک فرصت دیگر بدهید. به این ترتیب او فرصت دارد خودش را اصلاح کند. همچنین میتوانید تمام انواع معذرتخواهی را به او یاد دهید و وقتی به مهمانی میرود از میزبان و بچههایی که با او همبازی شدند، تشکر کند.
مهربان باشید
این به این معناست که فقط از کلمات محبتآمیز استفاده نکنید، بلکه با کودک صحبت کنید و به او یاد دهید در برخورد با دیگران چه کار کند. بنابراین خود به خود کلماتی را که باید استفاده کند، پیدا میکند.
5 تا 6 سال
این قبیل بچهها دوست دارند مدام رفتار خوبشان را به رخ بکشند اما نمیتوانند برای مدت طولانی این کار را انجام دهند آنها وقتی که تحت فشارند دیگر تحملشان را از دست میدهند.
براساس سنتان رفتار کنید
زمانی که با آنها صحبت میکنید یا جوابشان را میدهید یادتان باشد که شما بزرگسال هستید و باید براساس سنتان رفتار کنید. این از جمله مهارتهای اجتماعی بنیادینی است که کودک باید بیاموزد اما حتی بچههای با اعتماد به نفس هم چندان مشخص و واضح حرف نمیزنند.
وسط حرف نپرید
خبر خوب این که بچههای 6-5 ساله بالاخره آموختهاند که صبر کنند تا نوبت صحبت کردنشان برسد. حالا اگر بعضی وقتها یادشان میرود میتوانید برای آنها کلمات رمز یا نشانههایی در نظر بگیرید تا هر زمان لازم بود به او یادآوری کنید. وقتی با صبوری تحمل کرد و حرف نزد خیلی سریع به او توجه کنید. یادتان باشد کودکان در این سن بیشتر از 5 دقیقه نمیتوانند صبر کنند.
رفتارهای بیشتری را با او تمرین کنید
بچه ها در این سن خودشان را با دیگران مقایسه میکنند بنابراین میتوانید از این راه رفتارهای مودبانه بیشتری را با او تمرین کنید.
7تا8 سال
بچههای بزرگتر ظرفیت درک احساسات دیگران را دارند
مهارت جواب دادن تلفن
از آنجا که این روزها بیشتر از موبایل استفاده میشود شاید بچهها کمتر با آداب تلفن صحبت کردن آشنا باشند. باید به او یاد دهید وقتی تلفن را برمیدارد سلام کند و اگر شما نمیتوانستید جواب دهید به او یاد دهید بگوید «ببخشید به مادرم بگم کی زنگ زده بود؟» یا «ببخشید میتونین پیغام بذارین؟»
بازیهایی که میتوانید انجام دهید
کارت جایزه
لیستی از رفتارهای خوب را در یک جدول تهیه کنید. انداختن دستمال سفره روی پا، استفاده کردن از قاشق و چنگال، با دهان بسته غذا خوردن، با دهان پر صحبت نکردن. وقتی کودک یکی از این رفتارها را هنگام خوردن شام انجام داد به او یک کارت بدهید. هر چه تعداد این کارتها بیشتر شد، جایزه میگیرد.
شام راحت
به کودک قول دهید اگر برای چند روز پشت سر هم رفتار مناسبی انجام داد یک روز را تعطیل اعلام میکنید. او میتواند روی میز لم دهد یا با دهان پر صحبت کند یا حتی با دستش غذا بخورد. به این ترتیب او میفهمد که داشتن ادب چقدر مهم است.
مهمانی خیالی
یک بار میز را برای یک شام خیالی با وسایل پلاستیکی اسباب بازی بچینید. چراغ ها را خاموش کنید و روی میز شمع بگذارید و یک مهمانی خیالی ترتیب دهید. بچهها از این کار خوششان میآید.
تشکر کردن را تمرین کنید
بچهها همیشه کادوهایی برای تولد یا عیدی از والدین و دوستان میگیرند. هدیه هرچه که باشد نباید اگر و اما داشته باشد. به او یاد دهید همان لحظه تشکر کند و آن را به روز یا هفته بعد موکول نکنید. هرچه زودتر بهتر. به فرزندتان کمک کنید یک پیغام تشکر بنویسد و آن را با نقاشی تزئین کند. وسایل خانه را بردارید و کادو کنید و به فرزندتان بگویید که آنها را باز کند و درباره آنها هر چیزی که به ذهنش میرسد بگوید. چیزی مثل اینکه «مرسی برای این بسته دستمال کاغذی. این رنگ مورد علاقه من است.»
الگوهای متناقض در تربیت كودك شامل این موارد می شود: تهدیدها، رشوه ها، وعده ها، سخنان نیشدار و طعنه آمیز، موعظه و سخنرانی درباره دروغ گویی و دزدی و آموزش ادب با بی ادبی و بی احترامی و مواردی از این قبیل.
الگوهای معینی كه برای برقراری ارتباط با كودكان به كار می رود تقریبا همواره درست عمل نمی كنند یعنی گاه برعكس هدف و منظور ما نتیجه می دهند؛ این الگوها نه تنها ما را در دستیابی به اهداف درازمدتمان یاری نمی كنند، بلكه غالبا خرابكاری هم در خانه به وجود می آورند. الگوهای متناقض در تربیت كودك شامل این موارد می شود: تهدیدها، رشوه ها، وعده ها، سخنان نیشدار و طعنه آمیز، موعظه و سخنرانی درباره دروغ گویی و دزدی و آموزش ادب با بی ادبی و بی احترامی و مواردی از این قبیل.
تهدید ها نوعی دعوت به بدرفتاری
وقتی كودكان را تهدید می كنیم، در واقع آنان را دعوت می كنیم كه عمل ممنوع شده را مجددا انجام دهند. وقتی به كودك می گوییم: «اگر تو یكبار دیگر آن را انجام بدهی …» او واژه های «اگر تو» را نمی شنود.
او فقط این قسمت از حرف ما را می شنود كه «یكبار دیگر آن كار را انجام بده» بعضی وقت ها، كودك این گفته را اینگونه تفسیر می كند: «مادر انتظار دارد كه من یكبار دیگر این كار را انجام بدهم، وگرنه ناامید خواهد شد.»
این قبیل هشدارها كه شاید از نظر بزرگسالان معقول باشند نه تنها دردی را دوا نمی كنند، بلكه كار را بدتر هم می كنند. با این قبیل هشدارها می توان اطمینان داشت كه آن عمل مخرب و نفرت انگیز دوباره انجام خواهد شد.
هشدار، خودمختاری كودك را به مبارزه دعوت می كند. اگر كودك نسبت به خودش احترام قایل باشد، باید دوباره نافرمانی كند تا به خودش و به دیگران نشان دهد كه آدم بزدل و ترسویی نیست.
پیمان پنج ساله با وجود هشدارهای بسیار، پرتاب توپ به سمت پنجره را ادامه داد. سرانجام صبر مادر تمام شد و به او گفت: «اگر این توپ یكبار دیگر به پنجره بخورد، روزگارت را سیاه خواهم كرد،خیالت راحت باشد.» یك دقیقه بعد، صدای شكستن شیشه به مادر گفت كه هشدار او چه تاثیری داشته است.
صحنه ای را كه پس از تهدیدها، وعده ها و بدرفتاری پیاپی، به وجود آمد، می توان به آسانی در خیال مجسم كرد. به عكس، حادثه زیرتصویری است از برخورد موثر با بدرفتاری بدون توسل به تهدیدها.
پارسای هفت ساله تفنگ بادی اش را به طرف برادر نوزادش گرفت و شلیك كرد. مادر گفت: پارسا به برادرت شلیك نكن به هدف شلیك كن. پارسا بار دیگر به برادرش شلیك كرد. مادر تفنگ را از او گرفت و به او گفت: «به آدم ها نباید شلیك كرد.»
مادر كاری را انجام داد كه احساس كرد برای مراقبت از نوزادش و در عین حال حمایت از الگوهای رفتاری قابل قبول باید انجام دهد. پارسا عواقب اعمالش را بدون این كه آسیبی به نفسش برسد، آموخت. راه حل های ارایه شده مشخص بودند : یا باید تنها به هدف شلیك كرد یا باید امتیاز داشتن تفنگ را از دست داد.
در این حادثه، مادر از به كارگیری آن راه های متداول پرهیز كرد. وی در راهی كه آشكارا به شكست منتهی می شد، قدم نگذاشت: «بس كن پارسا! كاری بهتر از این كه به برادرت شلیك كنی بلد نیستی؟ نشانه ای بهتر از برادرت گیر نیاوردی؟ اگر یك بار دیگر این كار را بكنی، بهت می فهمانم. فقط یك بار دیگر، آن وقت تفنگت را می گیرم.»
پاسخی كه كودك به این نوع تذكر می دهد، تكرار عمل ممنوع شده خواهد بود، مگر این كه كودك، آدمی رام و سر به زیر باشد. لازم به توضیح نیست كه صحنه بعدی چه خواهد بود. هر پدر یا مادری می تواند به راحتی آن را بازسازی كند.
رشوه گرفتن، فرمول اگر ـ آن وقت
اگر ـ آن وقت نوعی از برخورد است كه در آن، به طور آشكار به كودك گفته می شود كه اگر كاری را انجام دهد یا ندهد، آن وقت به او پاداش خواهند داد. این نوع برخورد نیز همچون برخورد قبلی متناقض است: «اگر با برادر كوچكت خوب باشی، آن وقت تو را به سینما خواهم برد.»
«اگر رختخوابت را دوباره خیس نكنی، آن وقت من هم در عید یك دوچرخه برایت خواهم خرید.»
«اگر این شعر را یاد بگیری، آن وقت تو را به سفر خواهم برد.»
این طرز برخورد «اگر آن وقت» ممكن است كودك را گاهی برای رسیدن به اهداف فوری و كوتاه مدت تحریك كند. اما به ندرت اتفاق می افتد كه این نوع برخورد كودك را به سوی كوشش های پیگیر و طولانی مدت سوق دهد. گفتار ما به او می فهماند كه ما به توانایی او برای تغییر یافتن و بهتر شدن تردید داریم. «اگر تو این شعر را یاد بگیری»، یعنی این كه «ما یقین نداریم كه تو بتوانی»، «اگر تو دیگر رختخوابت را خیس نكنی»، یعنی این كه «ما گمان نمی كنیم كه تو بتوانی بسترت را خیس نكنی.»
پاداش هایی هم كه به عنوان رشوه به كودك داده می شوند، از لحاظ اخلاقی ایراد دارند.
حالا از پسر بچه ای صحبت می كنیم كه می گفت: «من این فكر را در سر مادرم نگه می دارم كه بد خواهم بود و از این طریق چیزی را كه می خواهم گیر می آورم. البته بعضی وقت ها هم ناچارم راستی راستی بد باشم تا یك وقت مادر فكر نكند كه بی خود و بی جهت به من باج می دهد.»
این نوع استدلال ممكن است به زودی به داد و ستد و رشوه گیری منجر شود و از كودك یك معامله گر بسازد.
معامله گری كه در ازای كارهای «مثبت» و رفتارهای «خوب» خود تقاضای پاداش و اضافه حقوق دارد، یا در واقع رشوه می خواهد. برخی از پدر و مادرها در برابر كودكانشان چنان مقید شده اند كه جرات ندارند، دست خالی به خانه بیایند. بچه های این قبیل والدین به جای این كه هنگام ورود پدر و مادرشان، با یك «سلام» گرم صمیمانه به استقبالشان بروند، پشت سر هم داد می زنند كه «برای من چیزی خریدی؟ خریدی؟ خریدی؟»
منبع : روزنامه جوان
پرهیز از انتقاد و سخت گیری از اصول تربیت اسلامی فرزندان
راههای تربیت اسلامی کودکان
طبق مطالعه ای كه تأثیرات دین را بر رشد و ارتقای كودكان بررسی كرده است، مشخص شده كودكانی كه والدین مذهبی دارند بهتر از دیگر كودكان رفتار میكنند و خود را با شرایط تطبیق میدهند.
در مطالعه ای که بر روی بیش از 16 هزار كودك كه بیشتر آنها در سالهای اولیه ی تحصیل بودند خواستند ارزشیابی كنند كه كودك چهقدر بر خود كنترل دارد، چند وقت یكبار رفتار ضعیف یا نامناسب از خود نشان میدهد و آیا بهخوبی به همسالانش احترام میگذارد و با آنها تعامل دارد یا نه؟ محققان نمرات بهدست آمده را با اظهارات والدین مبنی بر اینكه چند وقت یكبار به مكانهای مذهبی میروند، آیا در مورد دین با كودكشان صحبت میكنند یا خیر و آیا بر سر مسائل دینی در خانه مشاجره میكنند یا نه، مقایسه كردند.
نتیجه این بود: كودكانی كه والدینشان بهطور مرتب در مراكز دینی شركت داشتند (بهخصوص وقتی هر دوی آنها بسیار مرتب به این مراكز میرفتند) و با كودكشان در مورد دین صحبت میكردند، نسبت به كودكانی كه والدینشان مذهبی نبودند، هم از طرف والدین و هم از طرف مربیان نمره ی بهتری در مورد كنترل بر خود، مهارتهای اجتماعی و تمایل به یادگیری كسب كردند.
همچنین این پژوهش نشان داد هنگامی كه والدین غالباًً بر سر مسائل مذهبی بحث و مشاجره میكردند، كودكان بیشتر مشكل داشتند.
محققان در توجیه این یافتهها میگویند: آموزشهای مذهبی و تربیت اسلامی کودکان به سه دلیل میتواند برای كودكان خوب باشد؛ اول اینكه گروههای مذهبی از والدین حمایت اجتماعی میكنند و این برای رشد مهارتهای آنان مفید است. كودكانی كه بـه این گروههای مذهبی آورده میشوند وقتــی همـان حرفهای والدین شــان را میشنوند كه بزرگســـالان دیگر هـم آنها را تأیید میكنند، حرفهای والدین شـان را در خانـه عمـیقتر درك میكنند.
دوم اینكه در تربیت اسلامی کودکان انواع ارزشها و هنجارهایی كه در گروههای مذهبی مبادله میشود، اغلب به فداكاری و طرفــداری از خانـواده گرایش دارند. این ارزشها در شكلگیری ارتباط والدین با كودكان و در نتیجه رشد كودكان در واكنش به این ارتباط بسیار بسیار مهم هستند .
در آخر سازمانهای مذهبی مهارتهای والدین را با معانی مقدس عجین میكنند.
تربیت اسلامی کودکان چگونه باید انجام پذیرد؟
والدین در راستای پرورش مذهبی کودکان باید از برخی رفتارها که به ظاهر برای پرورش مذهبی، ولی در واقع مانع چنین هدفی هستند، پرهیز کنند که موارد ذیل نمونه ای از راههای تربیت اسلامی کودکان می باشد می باشد:
1- پرهیز از به کارگیری مفاهیم منفی: به منظور پرورش کودک و تربیت اسلامی کودکان باید به حلاوت ها و زیبایی های دین تأکید کرد. کودکان باید با محبت و عشقی که خداوند به همه انسان ها مخصوصاً کودکان دارد، آشنا شوند. چون تصویر اولیه ای که والدین از بالاترین موضوع مذهبی، یعنی خداوند ایجاد می کنند، در گرایش کودک به مذهب اثر شگرفی دارد. بسیاری از والدین در برابر شیطنت های کودکان، مشکلات رفتاری و حتی رفتارهای طبیعی آن ها که خارج از حوصله خودشان است، به استفاده ابزاری از مفاهیم مذهبی روی آورده و خداوند را متهم می کنند که کودکان شلوغ را عذاب می کند و تصویر یک موجود شکنجه گر را از خداوند در ذهن کودک ترسیم می کنند؛ در حالی که عذاب خداوند برای مکلف گناه کار است نه کودکان.
2- تربیت اسلامی کودکان با پرهیز از اجبار در رفتارهای مذهبی: بررسی ها نشان می دهد که بیش تر مخالفان مذهب، از دو گروه می باشند، گروه اول: کسانی که در دوران کودکی و نوجوانی از آگاهی و تربیت مذهبی مناسب برخوردار نبوده اند. گروه دوم: کسانی هستند که تربیت مذهبی آن ها در کودکی با خشونت و سخت گیری همراه بوده است و در حالی که مساله ای را نمی فهمیده اند، آن ها را وادار به عمل کردن به آن می کردند. لذا والدین متدین نباید فرزندان خود را در انجام عبادات و رفتارهای دینی تحت فشار قرار دهند. آن ها باید کلیات دین را بگویند و رفتارها را به او آموزش دهند و در امور جزئی نیز به طور نامحسوس، رفتار و اعمال فرزندان خود را کنترل کنند.
3- پرهیز از انتقاد و سخت گیری: برای دست یابی به تربیت اسلامی کودکان، نباید کودکان و نوجوانان را در معرض انتقاد و ایرادهای فراوان قرار داد و آن ها را به صورت منفی با مذهب و ارزش ها آشنا کرد. شخصیت مذهبی کودک زمانی شکل می گیرد که متناسب با خواسته ها و روحیات و کشش های درونی او رفتار شود و آن در صورتی است که انگیزه های مذهبی به همراه امید و احساس های مثبت به او منتقل شود، نه سخت گیری و انتقاد؛ چرا که انتقاد زیاد از آن ها در هر زمینه ای که باشد، آنان را به سرکشی وامی دارد و تذکر فراوان، موجب پیدایش لجاجت و مقاومت می شود.
حضرت علی (علیه السلام): الا فراط فی الملامة یشب نیران اللّجاج؛ زیاده روی در ملامت، آتش لجاجت را شعله ور می کند.
انتقاد و سخت گیری بی مورد نه تنها تربیت اسلامی کودکان را مورد خدشه قرار می دهد، بلکه موجب مشکلات روحی و روانی نیز می گردد.
4- پرهیز از استدلال های فراتر از توانایی های ذهنی کودک و نوجوان:
شیوه تبلیغ انبیا این بود که با هر فردی به اندازه درک و فهم خود او سخن می گفتند، توجه به این مساله لازم است که کودکان هنوز به دوره تفکر مذهبی شخصی نرسیده اند و ذهن آن ها قدرت کافی برای درک مسائل و ادله پیچیده را ندارد و از هر استدلالی برای اثبات خداوند و یا هر جنبه ای از دین که فراتر از توانایی های ذهنی آن ها باشد، برداشت های ساده، مطلق و غیرواقعی خواهند داشت و اغلب از معنای ظاهری جملات فراتر نخواهد رفت. وقتی هم که در درک مساله شکست بخورند این شکست را متوجه استدلال و بطلان اصل مساله می دانند.
5- جلوگیری از ادامه و تثبیت تفکر خام مذهبی برای تربیت اسلامی کودکان:
کودکان در سنین خردسالی از طریق تخیل، نمادسازی و الگوسازی به تفکر می پردازند. آن ها برای بیان احساس ترس و اضطراب خود، آن را به شکل غول و هیولا به تصویر می کشند و موجودات خوب و دوست داشتنی را به صورت فرشته و امثال آن ترسیم می کنند، به منظور نزدیک تر کردن درک و تفکر کودکان به حقایق چنین مفاهیمی، باید آن ها را به تجارب محدود کودکانه خودشان ارجاع داد؛ به عنوان مثال وقتی کودک از والدین خود درباره مکان، اندازه و شکل خداوند سوال می کند باید در پاسخ او با بیان های سلبی گفته شود: خدا مثل ما نیست که دست و پا داشته باشد، در خانه ای زندگی کند یا قابل دیدن و لمس کردن باشد.
چنین پاسخی هم به زدوده شدن مفاهیم خام موجود در ذهن کودک کمک می کند و هم سوال و کنجکاوی و میل درونی کودک به کشف حقایق دینی باقی مانده و ادامه آن به کشف درونی دین منجر خواهد شد.
منابع:
کتاب تقویت نظام خانواده و آسیب شناسی آن(جلد اول)
پارسینه
تبیان