پروردگار من
خداوندگار من !
با تو حرف زدن چه آرامشی به من می دهد ! …
و چقدر من ! خوشبختم که تو را دارم …..
خدایا !
می دانم که خوب می دانی ژرفای نیازم را …
و عمق انتظارم را ….
مهربان من !
که همیشه تنها تو را صدا زده ام و تنها همه چیز را همیشه از تو خواستم ….
تو را به خود خدائی ات قسم
اجابتم کن .
من معجزه ی زندگی ام را تنها از قدرت بی کرانت و از دریای رحمتت می خواهم
من …….
مطمئن هستم که تو ای خدای مهربانم آرامش و عشق و خوشبختی و لحظات
ناب زندگی را با معجزه ای به زیبایی مهربانی ات به من هدیه می دهی و قلبم
را تا همیشه سرشار از خوشحالی و شور می کنی .
یا الهی و ربی من لی غیرک
خدای من !
من خود و زندگی ام را در انتظار تحقق معجزه ی ناب زندگی ام به تو و دستان
سرشار از قدرت و رحمتت می سپارم .
من یقین دارم ! به رحمتت خدای مهربان .
من ایمان دارم ! به قدرت و مهربانی و لطف و کرمت .
خداوندگارا دریاب دل بی پناهم را
تو هستی
تو هستی در میان مردم کوچه و بازار
قدم می زنی ، همه را می بینی
شاید هم گاهی گوشه ای ، برای چندلحظه هم نگاه می شویم
ولی درک حضورت برای ما هنوز دشوار است
تو بگو ای ماه دوازده آسمان امامت
ما کجای کارمان گیر دارد که چشم هایمان خورشید را نمی بیند؟
تو بگو ای خورشید گرما بخش تشیع
تو غیبت کرده ای یا ما خیلی وقت است از محضر کلاس درست
غیبت خورده ایم ؟
تو منتظری یا ما ؟
اللهم عجّل لولیک الفرج
به امید ظهور
یوسف فاطمه
دوست دارم در هوای تو کمی نفس بکشم
◄برایت بگویم چون دل پر است از درد
◄یـــخ زده اســـت در هــــوای ســــرد گــــناه
◄یــــخ زدنــــی که شـــاید آبــــ شــدنش به درازا کشــــد
◄آبــــ کـــــن دل مــــرا برای خـــودتــــــ …
◄زیــــــرا تــــو بهــــترینــــی بـــــرای مـــــن و مـــن بدتـــــرینم بــــرای تــــو
◄امــــا مـــــن میـــــگویم کـــــه مــــن بـــــرای تــــو بـــدتریــــنم
◄تــــو میــــگویی کــــه تـــــو بـــــرای مــــن بــــرتــــرینـــــی
◄کــــلام مــــن در ایـــــن اســــت که هـمــــه چـــــیزم را
◄میخــــــواهم بـــــه تو وصـــــل کنـــــم تـــــا درگـــــیر عشــــقت شــــوم
◄عاشـــــق رویــــت شـــوم،و در هــــوایت پرســــه زنم کــــه
◄پرســـه زدن در هــــوای عشــــق تــــو تمــــام دلـــم را بــــرای تــــــو آب مـــــی کند…
◄ودر کـــلام پــایــــانی:چـــه زیبـــــاســــت لحـــظـــه ی گـــناه نکـــــردن و شـــاد شـــدن دل یوســــف فـــــاطمه
دل متلاطم
دلـــ متلاطـــمــ
وقتـــی که طـــرز زدنـــش را حـــس میکنـــم
صداهـــــای غریبــــی دارد
گنــاه،سیاهــی،فاصــله از زیبــــا بودن
دلـــم دلتنگـــ رفتن استـــ
رفتنــــی که نیامدنــــی بـــاشد
و مـــــرا از تمـــــام متعلقــــاتـــ برای همیشــهـ رهـــا ســـازد.
عمیـــــق استــــ،خیلی عمیـــق
حــــــرفهایـــی که مثـــــال فسیل شده اند
و گفتنشـــــان انسانــ را رنـــج میدهــد
و درکشـــان بـــرای آدمـــها سخـــت شـــده
هـــــوایی کــــه آدمهایـــش را در خــود غــــرق کردهــ
و دارد لحظـــه به لحظـــه آدمهایش را زجـــر میدهـــد
امــــا دریــغ از کمــــی درک واقعی
آری شــاید بـــرای تــو مبــــهم باشــــد
دیـــروز،امـــروز،فـــردا،ابهـــــام
گذشتـــه،حـــال،آینــــدهـ،ابهامــــاتــ
امــــا سیــــر کردنــ در هوایـــ عشــق معبـــودمـ کجـــا و دل غـــرق در هـــوای ابهـــامات مــن کجـــا… عشــــق،دلبستگــــی،زیبائــــــــی مطلــــــق
خـــــــاص خدائیستــــــ
که تا صدایـــــــش میزنــــــی
خــــــ♥ــــــــــ♥ــــــدای مــــــن؟بگــــــویــــم بـــــــرایت؟
بــــــــه تمـــــام ملائکه هـــــا در نیمـــــه شبـــــــــــ میگویـــــد
هیـــــــس،سکــــــوتـــــ/بگـــــــــو ای مخلوقـــ خـــاصم،جـــــــــــــــانمــــ….
به آسمان می نگرم
به آسمان می نگرم میجویم تورا
و دوست دارم لحظه های خوش زندگیم را با تو سیر کنم
و از اعماق وجودم با تو کیف دنیا را ببرم
تویی که همیشه با منی
حتی لحظه ای از لحظه ها مرا ترک نمیکنی
و تا ابد با من خواهی ماند و این است که مرا عاشق تو کرده
تو مثل بعضی از زمینی ها نیستی که یارشان را ترک میکنند
تو معشوق همیشگی من هستی
در تمام لحظه ها
همه حرفهایم را که حتی به زبان نمیآورم را با تمام وجودت گوش میدهی و من وقتی با خدایی مثل تو هستم کیف دنیا را میبرم
چون تو هستی که فقط برایم میمانی
چون تو بودی که قبل از به دنیا آمدنم با من بودی حالا که در دنیا هستم با منی و بعد از اینجا هم هستی.
بودی،هستی،خواهی بود و خواهی ماند
کاش مردم زمین درک میکردند و میفهمیدند که واقعا تو ک هستی …
دهه کرامت چیست ؟
دهه کرامت، دهه اول ماه ذیالعقده است و آغازش با ولادت حضرت معصومه (علیهااالسلام) و پایانش با ولادت حضرت ابوالحسن علی بن موسیالرضا(علیه السلام) میباشد. این دهه یادآور بسیاری از مطالب عالی و مفاهیم بلند و سازنده و ارزشمند است. دهه کرامت یادآور لطیفترین علائق و مهر و وفاهای کمنظیر یک خواهر نسبت به مقام شامخ و معنوی برادر است.
امام صادق(ع)پیش از ولادت كریمه آل محمد(ص) فرمود
خدا را حرمى است و آن مكه است،امیرمؤمنان را حرمى است و آن كوفه است،و ما اهل بیت را حرمى است وآن قم است.بزودى بانویى به نام فاطمه از تبار من در آن جا دفن شود كه هر كس به زیارتش بشتابد،بهشت بر او واجب مى گردد
ولادت حضرت معصومه و روز دختر
ولادت حضرت معصومه
حضرت فاطمه معصومه (ع) در اوّلین روز ماه ذى القعده سال 173 هـ ق، 25 سال بعد از تولد حضرت امام رضا (ع) در شهر مدینه منوّره چشم به جهان گشود.
از میان فرزندان بزرگوار حضرت امام موسى بن جعفر(ع)، دو فرزند ایشان یعنى حضرت امام على بن موسى الرضا (ع) و حضرت فاطمه کبری (ع) ملقّب به معصومه، از ویژگی های خاص برخوردار بوده اند تا ادامه دهنده خطّ امامت بعد از پدر باشند.
آن حضرت به همراه امام رضا (ع) هر دو در دامان پاک یک مادر بزرگوار به نام حضرت نجمه خاتون (س) که از مهاجران مغرب بود، رشد و پرورش یافته اند. این در حالى است که پدر بزرگوارشان پیوسته در زندان هارون الرشید بسر مى بردند و سرانجام در همان زندان، هنگامى که حضرت معصومه (س) در سن ده سالگى بود، به شهادت رسیدند و از آن زمان به بعد حضرت معصومه (س) تحت مراقبت برادرش امام رضا (ع) قرار گرفت.[1]
حضرت معصومه (س)، معصوم به معنایی که در مورد پیامبران و امامان به کار می رود نبوده، امّا ایشان دارای طهارت روح و کمالات معنوی بالایی بودند، به گونه ای که به زائرانش وعده بهشت داده شده است
اطلاق «معصومه» بر فاطمه دختر موسی بن جعفر (ع)
نام حضرت معصومه، فاطمه است. در کتاب های روایی و تاریخی نیز، از آن حضرت با عنوان فاطمه بنت موسى بن جعفر (ع) یاد شده است،[2] امّا صدها سال است که آن حضرت با این لقب مشهور هستند،[3] و این لقب نزد ایرانیان تبدیل به اسم برای ایشان شده است.
حضرت معصومه (س)، معصوم به معنایی که در مورد پیامبران و امامان به کار می رود[4] نبوده، امّا ایشان دارای طهارت روح و کمالات معنوی بالایی بودند، به گونه ای که به زائرانش وعده بهشت داده شده است.[5]
لازم به ذکر است که عصمت امر نسبی است. با توجه به روایاتی که در شأن و منزلت حضرت معصومه وارد شده است،[6] می توان مرتبه ای از عصمت – نه در حد ائمه- برای ایشان قائل شد. این مسئله در حق چنین بانویی بعید به نظر نمی رسد؛ چرا که این حد از عصمت به معنای دوری از گناه در زندگی عالمان بزرگ نیز فراوان مشاهده می شود.
ورود حضرت معصومه (س) به قم
در سال 2ظ ظ هجرى قمرى در پى اصرار و تهدید مأمون عباسى سفر تبعید گونه حضرت رضا (ع) به مرو انجام شد و آن حضرت بدون این که کسى از بستگان و اهل بیت خود را همراه خود بیاورند راهى خراسان شدند.
حضرت معصومه یک سال بعد از هجرت تبعید گونه حضرت رضا (ع) به مرو، در سال 201 هجری قمری، به شوق دیدار برادر و ادای رسالت زینبی و پیام ولایت، به همراه عده اى از برادران و برادرزادگان به طرف خراسان حرکت کرد و در هر شهر و محلى مورد استقبال مردم واقع مى شد. در شهر ساوه عده اى از مخالفان اهل بیت که از پشتیبانى مأموران حکومت برخوردار بودند، سر راه کاروان آنان را گرفته و با همراهان حضرت وارد جنگ شدند، در نتیجه تقریباً همه مردان کاروان به شهادت رسیدند، حتى بنابر نقلى حضرت (س) معصومه را نیز مسموم کردند.
عصمت امر نسبی است. با توجه به روایاتی که در شأن و منزلت حضرت معصومه وارد شده است،می توان مرتبه ای از عصمت – نه در حد ائمه- برای ایشان قائل شد. این مسئله در حق چنین بانویی بعید به نظر نمی رسد؛ چرا که این حد از عصمت به معنای دوری از گناه در زندگی عالمان بزرگ نیز فراوان مشاهده می شود
به هر حال، یا بر اثر اندوه و غم زیاد از این ماتم و یا بر اثر مسمومیت از زهر جفا، حضرت فاطمه معصومه (س) بیمار شدند و چون دیگر امکان ادامه راه به طرف خراسان نبود، قصد شهر قم را نمود. حدوداً در روز 23 ربیع الاول سال 2ظ 1 هجرى قمرى حضرت وارد شهر مقدس قم شدند. و در محلى که امروز «میدان میر» نامیده مى شود در منزل «موسى بن خزرج» فرود آمدند و افتخار میزبانى حضرت نصیب او شد.
آن بزرگوار به مدت 17 روز در این شهر زندگى کرد. محل زندگی و عبادت آن حضرت در مدرسه ستیه به نام «بیت النور» بود که هم اکنون محل زیارت ارادت مندان آن حضرت است.[7]
پی نوشت ها :
[1] . برگرفته از سایتharam.masoumeh.com
[2]. شیخ صدوق، عیون أخبار الرضا (ع)، ج 2، ص 267، چاپ اول، نشر جهان، تهران، 1378 ق.
[3]. ر. ک: مجلسی، بحار الانوار، ج 106، ص 168,
[4]. معصوم کسی است که به لطف خدا از هرگونه آلودگی به گناه و کارهای زشت و ناشایست و پلید امتناع کند، آن هم نه به گونه جبری، بلکه در حالی که توان انجام آنها را داشته باشد، نیز از هرگونه اشتباه و خطایی به دور است. حضرت امام جعفر صادق (ع) در این خصوص می فرماید: ”المعصوم؛ هو الممتنع بالله من جمیع المحارم. و قد قال الله تبارک و تعالی: و من یعتصم بالله فقد هدی الی صراط مستقیم؛ معصوم کسی است که توسط خدا از همه گناهان حفظ می شود و خداوند در این باره فرمود: هر آن که به حفظ الاهی بپیوندد، به یقین به راه راست هدایت شد، شیخ صدوق، معانی الاخبار، ص 132، انتشارات جامعه مدرسین قم، 1361 هـ ش، برگرفته از نمایه مفهوم عصمت و امکان عصمت افراد شماره 249 در سایت اسلام کوئست.
[5]. عاملى، شیخ حر، وسائلالشیعة، ج 14، ص 576، ح 94، مؤسسه آل البیت (ع)، قم، 1409 هـ ق، مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ فِی ثَوَابِ الْأَعْمَالِ وَ عُیُونِ الْأَخْبَارِ عَنْ أَبِیهِ وَ مُحَمَّدِ بْنِ مُوسَى بْنِ الْمُتَوَکِّلِ عَنْ عَلِیِّ بْنِ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنْ سَعْدِ بْنِ سَعْدٍ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا الْحَسَنِ الرِّضَا (ع) عَنْ زِیَارَةِ فَاطِمَةَ بِنْتِ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ (ع) بِقُمَّ فَقَالَ مَنْ زَارَهَا فَلَهُ الْجَنَّة.
[6]. ر. ک: حر عاملی، وسائل الشیعة، ج 14، ص 576، ح 19850 و 19851,
[7].بر گرفته از سایت حضرت معصومه با تلخیص.
منبع :
زندگانی حضرت معصومة علیها السلام (حیات الست) ؛ مهدی منصوری
کرامت بانو
کرامت حضرت معصومه علیها السلام نسبت به جوان نخجوانی
حضرت آیت الله مکارم شیرازی می فرمود: «بعد از فروپاشی شوروی و آزاد شدن جمهوری های مسلمان نشین، مردم شیعه نخجوان تقاضا کردند که عده ای از جوانان خود را به حوزه علمیه قم بفرستند تا برای تبلیغ در آن منطقه تربیت شوند.
مقدمات کار فراهم شد و استقبال عجیبی از این امر به عمل آمد. از بین سیصد نفر داوطلب، پنجاه نفری که معدل بالایی داشتند و جامع ترین آن ها بودند برای اعزام به حوزه علمیه انتخاب شدند. در این میان جوانی که با داشتن معدل بالا، به سبب اشکالی که در یکی از چشمانش وجود داشت، انتخاب نشده بود، با اصرار فراوان پدر ایشان، مسؤول مربوطه ناچار از قبول ایشان شد. ولی هنگام فیلمبرداری از مراسم بدرقه از کاروان علمی، مسؤول فیلم برداری دوربین را روی چشم معیوب این جوان متمرکز کرده و تصویر برجسته ای از آن را به نمایش می گذارد. جوان با دیدن این منظره بسیار ناراحت و دل شکسته می شود. وقتی کاروان به قم رسید و در مدرسه مربوطه ساکن شدند، این جوان به حرم مشرف شده و با اخلاص تمام متوسل به حضرت می شود و در همان حال خوابش می برد. در خواب عوالمی را مشاهده کرده و بعد از بیداری می بیند چشمش سالم و بی عیب است.
او بعد از شفا گرفتن به مدرسه بر می گردد. دوستان او با مشاهده این کرامت و امر معجزه آسا، دسته جمعی به حرم حضرت معصومه علیها السلام مشرف شده و ساعت ها مشغول دعا و توسل می شوند. وقتی این خبر به نخجوان می رسد، آن ها مصرانه خواهان این می شوند که این جوان بعد از شفا یافتن و سلامتی چشمش به آن جا برگردد که باعث بیداری و هدایت دیگران و استحکام عقیده مسلمین گردد.»